چکیده:
نگرش آیرونیک بیانگر نوعی شیوه زندگی و نحوهای از بودن و درک خویش در این جهان است. کسی که از چنین درکی برخوردار باشد، دارای موضعی نخبهگرایانه است. ازاینرو در حیطه مسائل روشنفکری، آیرونی مهمترین روش برخورد با واقعیت است. میتوان گفت بههم خوردن تعادل و نظم زندگی در افراد زیرک، متفکر و عمیق نوعی نگرش فلسفی آمیخته با تردید، اعتراض و طنز ایجاد میکند. در زندگی شخصی و شعری ناصرخسرو نیز پیشامدهایی رخ داده است که موجب شده وی از موضعی فراتر از دیگران مسائل مهم زمانه خود را بنگرد و درک کند. بر اساس یافتههای تحقیق بهنظر میرسد چیزی که بیش از هر تجربه و رخدادی، بنمایه اشعار ناصرخسرو را تحت تاثیر قرار داده و از وی شاعری جدی، غیرمنعطف، معترض و عبوس ساخته، ناکامی اجتماعی او از گرایش به آیین اسماعیلیه، شکست تبلیغات مذهبی و عدم توفیق در کسب دوباره پایگاه اجتماعی است. روش این تحقیق توصیفی ـ تحلیلی، ابزار گردآوری اطلاعات برگهنویسی و حوزه مطالعات کتابخانهای است.
خلاصه ماشینی:
بنابراین دو بیت مذکور که بهعنوان نمونههای آیرونی خودکاهی در اشعار ناصرخسرو ذکر شده، از نوع آیرونی خودکاهی نیست که در آن آیرونیست بهاصطلاح خودزنی میکند تا منظور خود را با تأثیر بیشتری به مخاطب القا نماید.
در اینجا شاعر از دینداری توأم با وجاهت اجتماعی ناامید میشود و به شکست خویش اقرار میکند: دین و دنیا نه گزافست نیابد ز خدای جز که فرزند براهیم کس این ملک عظیم بگزین زین دو یکی را و مکن قصه درازج نتوانست کسی کرد دل خود به دو نیم (ناصرخسرو، 1393: 357) میتوان گفت در مورد ناصرخسرو شکست در دستیابی به اهداف و خواستهها تعادل و توازن زندگی شخصی و اجتماعیاش را بههم ریخته و وی را به تفکر واداشته است.
یکی از بهترین نمونههای آیرونی زبانی در سخن ناصرخسرو قطعهای کوچک است که در بخش «مقطعات و ابیات متفرقه» در پایان دیوان اشعار آمده است (نک: ناصرخسرو، 1386: 505).
در اغلب موارد کاربرد آیرونی در سخن ناصرخسرو دارای نشانهای برای فهم معنای اصلی و مورد نظر نیست و همین موضوع است که کلام او را به آیرونی اصیل و واقعی نزدیکتر میکند.
(ناصرخسرو، 1393: 300) در پایان قصیده، حجگزار به نادانی خویش اعتراف میکند: گفت از این باب هرچه گفتی تو من ندانستهام صحیح و سقیم (همان، 301) مخاطب هیچ تلاشی برای اثبات داناییاش نمیکند و شاید این تفاوت ظریف آیرونی سقراطی است با آن آیرونی که ساختار اصلی این قصیده را تشکیل داده است.
"Ironi va Kārkard-e- ān dar Dastgāh-e- Fekri-ye- Nāserkhosrow".