چکیده:
برهان یا شبهه «خفای الهی» از شبهات بسیار مهم در حوزه خداباوری در عصر کنونی است. این شبهه که از سوی شلنبرگ، فیلسوف دین معاصر مطرح شده، بیش از دو دهه است که در غرب، در کانون توجه فیلسوفان دین قرار دارد. بر پایه این شبهه، با پذیرش خفای الهی، شواهد کافی دال بر وجود خداوند در اختیار نیست و ازاینرو خداوند وجود ندارد. غربیها اهتمام فراوانی به این شبهه نشان دادهاند؛ اما در جهان اسلام کمتر به آن توجه شده است. ما در این نوشتار میکوشیم با بهرهگیری از روش پژوهشی توصیفی - تحلیلی، ضمن تبیین مسئله، بر اساس آخرین تقریر ارائهشده، آن را از منظر فلسفه اسلامی- کاری که تا کنون انجام نشده- نقادی کنیم. بررسی و تحلیل پیش رو نشان خواهد داد که برداشت کفر و شرک از خفای الهی درست نیست و نقدهای چندی بر آن وارد است.
One of the most important allegations of believing in God in the present century is the proof or allegation of the 'Divine concealment'. This allegation is posed by Schellenberg, a contemporary philosopher of religion, and has been greatly noticed for more than two decades in the West by philosophers of religion. Accepting God's concealment, there is not enough evidence to prove God's existence therefore God does not exist. Western scholars consider this proof important but it is less noticed in the world of Islam. I will try to explain and criticize the latest version of this proof from the perspective of Islamic philosophy (which is not yet done), using a descriptive-analytic method of research. This investigation and analysis will show that it is not correct to conclude paganism and polytheism from the Divine concealment and is variously criticized.
خلاصه ماشینی:
هر ناله و فرياد که کردم نشنيدي پيداست نگارا که بلند است جنابت (حافظ ، ١٣٨١، ص ٧٧) اي آفتاب حسن برون آ دمي ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست (مولوي ، ١٣٨٩، ص ٢٤٧) اما اين بزرگان با مسئلۀ خفاي الهي کنار آمدند و هيچ گـاه از ايـن مسـئله بـه عنـوان دليلي بر رد وجود خداوند استفاده نکردند؛ ولي کساني نيز به مرور پيدا شـدند کـه ايـن کار را انجام دادند.
آيا اينجا منظور همين است ؟ يعني برهان به ما ميگويد کـه خداونـد وجود دارد، ولي از نظرها پنهان است يا منظور چيز ديگر است ؟ از نگاه شلنبرگ منظور از برهان - با وجود تداعيات ناخواسته اي که ممکـن اسـت داشته باشد - اين است که خدايي اصلاً وجود ندارد، نه آنکه خدا هست ، ولي وجـود او آشکار نيست ؛ ازاين رو ممکن است هضم مطلب براي متکلمان و فيلسوفان انـدکي دشوار باشد و به گمان شـلنبرگ دشواري مطلب براي آنها قابل درک است (Ibid).
اين برهان به صورت هاي ديگر نيز بيان شده که ساده ترين آنها تقريري است که خـود شـلنبرگ در کتـاب خفاي الهي و عقل انساني خود که در سـال ١٩٩٣ منتشـر شـد، مطـرح کـرده اسـت ( ,Schellenberg ٨٣.
اگـر شـواهد و قراين به اندازٔە کافي وجود داشته باشد، باور به وجود ميآيد؛ در غير اين صورت بـاور، خواب و خيالي بيش نخواهد بود؛ بنابراين اگر قرار است خداونـد بنـدگان غيرجاحـد شلنبرگ در کتاب خفاي الهي و عقل بشري از تعبير سرزنش ناپذير (Inculpable) استفاده کرده اسـت ؛ امـا در آثـار متـأخر خـود تـرجيح داده کـه بـه جـاي اسـتفاده از ايـن تعبيـر، از تعبيـر غيرجاحدانـه (Nonresistent) استفاده کند.