چکیده:
این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش است که مصرف فرهنگی طبقه متوسط در سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی در دوره سه دولت 1368 تا 1392 چگونه بوده است؟ دستاورد این پژوهش ناظر بر این نتیجه است که با وجود سیر نزولی جایگاه اقتصادی طبقه متوسط در سیاستهای کلی، جایگاه طبقه متوسط در سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی به صورت تصاعدی افزایش یافته تا آنجا که مصرف فرهنگی آن در دوره 8 ساله 1385 تا 1392 از دوره زمانی 16 ساله پیش از خود -یعنی 1368 تا 1384- بیشتر بوده است. این بدان معناست که قامت طبقه متوسط از ابتنا صرف بر مؤلفههای اقتصادی مرسوم و شاخصهای سنتی آن مانند درآمد، شغل و تحصیل فراتر رفته و بافتهایی فرهنگی با مصرفی قابل اعتنا در این اندام شکل یافته است.
Using an analytical descriptive method، this study aims to identify the patterns of cultural consumption among the middle class shaped by the cultural policies adopted by the Islamic Republic under three consecutive administrations from 1989 to 2013. The article concludes that the status of the middle class has exponentially increased in the cultural policies of the Islamic Republic despite the decline in their economic status in the country's major policies to the extent that their cultural consumption over the eight years from 2005 to 2013 has been more than the preceding 16 years since 1989. This means that the middle class has been influenced by a range of factors beyond the traditional economic factors such as income، employment، and education، and has become a force to reckon with in the cultural field.
خلاصه ماشینی:
ذکر اين نکته ضروري است که مفهوم طبقه از يک سـو و رهيافت هاي مطالعاتي در مورد طبقه متوسـط از سوي ديگر، شايد به سبب بافت غالب آن ، متأثر از نگاه تحليلي کمي و جامعه شـناسـي اقتصـادي اسـت که با توجه به دوره سه دولت پيشـين از ١٣٦٨ تا ١٣٩٢، وضعيت اقتصادي اين طبقه در سياست هاي جمهوري اسلامي ايران در سـال هاي ١٣٦٨ تا ١٣٨٤حالتي صـعودي و در سال هاي ١٣٨٥ تا ١٣٩٢ روندي نزولي را طي کرده است .
در مجموع ، در مورد خصـوصـيات طبقۀ متوسـط جديد در کشـورهاي در حال توسـعه از جمله ايران به موارد زير ميتوان اشاره کرد: در اين کشورها، اين طبقه حاصل رابطۀ نفوذي غرب و دگرگوني در جامعه سنتي است ؛ در اين کشورها، اين طبقه عامل اصلي نوسازي و دگرگونيهاي فرهنگي و سياسي است ؛ در اين کشورها، اين طبقه به تجديدنظر در سنت ها و اعتقادات ميپردازد؛ اعضــاي اين طبقه از تحصــيلات نســبتا بالايي برخوردارند و به دنبال اجراي برنامه هاي فرهنگي و اجتماعي هستند؛ در اين کشـورها، بيشـتر اعضـاي اين طبقه جذب کارهاي دولتي ميشـوند و معمولا در مقابل فروش نيروي فکر خود، مزد يا حقوق دريافت ميکنند؛ هنگام بحران يا تورم ، اعضاي اين طبقه شديدا آسيب پذير ميشوند؛ بررسي وضعيت مصرف فرهنگي طبقه متوسط در...
نگاه به فرهنگ به عنوان يکي از زمينه هاي اصلي توسعه و امکان مديريت فرهنگي براي تغيير در عناصر فرهنگي و دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده و توجه به نقش دولت ها در برنامه ريزي و ســياســت گذاري فرهنگي، بســتر مناســبي را براي شکل گيري اين مفهوم ايجاد کرده است .