چکیده:
معمولا عرفان را نوعی خلوتگزینی و دوری جستن از مردم میدانند، اما در این نوشتار با بررسی تعاریف و تعلیمات عرفانی، روشن میشود که این برداشت به طور کامل، درست نیست. حداقل در برخی مراحل عرفان اسلامی، حضور در جامعه برای عارف، موضوعیت مییابد. این پژوهش، با هدف ارائة تصویری از عرفان اجتماعی، به ارزیابی مولفههای حضور عارف در جامعه و عمل اجتماعی او میپردازد و ضمن بررسی مباحث عرفان نظری و شواهد تاریخی در این زمینه، روشن میسازد که حضور اجتماعی سالک، در صورت برخورداری از پشتوانة علم به مضارّ و منافع خلق و بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت و ایصال آنها به سوی حق، مرحلهای از سلوک وی است که با تایید الهی همراه خواهد بود. بنابراین، نادیده گرفتن سلوک اجتماعی عارف و بسنده کردن به دو سفر ابتدایی از اسفار اربعه، بهمعنای این است که بخش بزرگی از سیر عرفانی سالک، مورد غفلت واقع شده است. با بررسی منازل عرفانی «خلق»، «فتوت» و «بسط» در منازلالسائرین خواجه عبداله انصاری روشن میشود که مسئلة علم الزامآور و مسئولیت تعهدساز عارف در اجتماع، در متون اولیة عرفان اسلامی مورد عنایت بوده است.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش، با هدف ارائة تصویری از عرفان اجتماعی، به ارزیابی مؤلفههای حضور عارف در جامعه و عمل اجتماعی او میپردازد و ضمن بررسی مباحث عرفان نظری و شواهد تاریخی در این زمینه، روشن میسازد که حضور اجتماعی سالک، در صورت برخورداری از پشتوانة علم به مضار و منافع خلق و بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت و ایصال آنها به سوی حق، مرحلهای از سلوک وی است که با تأیید الهی همراه خواهد بود.
مسئلة عرفان اجتماعی و چگونگی حضور و عمل عارف در جامعه، اگرچه ضمن سایر مباحث عرفانی در برخی متون پیشین، قابل رؤیت است و شواهدی از آن، در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد، اما باید گفت: این بحث با این صراحت و تحت چنین عناوینی، تقریبا پس از مکتب عرفانی نجف و با وجود نظریات عرفانی - اجتماعی مطرح شده، بهویژه توسط امام خمینی به صورت خاص، مورد توجه قرار گرفته است.
بنابراین، با ارزیابی آنها مشخص میشود که آیا عارف، در مسیر خود از اجتماع هم عبور میکند؟ آیا غایت او میتواند چیزی مثل نجاتبخشی سایر مردم باشد؟ تعاریف گوناگونی از عرفان و تصوف ارائه شده است که به بعضی از آنها اشاره میگردد: شیخ شهابالدین عمر سهروردی، در معنی تصوف میگوید: افزون آید بر هزار قول که نوشتن آن دشوار باشد، اما این اختلاف در لفظ باشد چنانکه لحظهای از آن فاتر نشود و اگر یک ساعت از آن غافل شود، به حجابهای بسیار محجوب گردد.