چکیده:
این مقاله به مسأله ارزشمندی زندگی، که یکی از بحرانهای معنوی انسان مدرن است، میپردازد. در این راستا ، ضمن طرح نظریات طبیعتباوران در این خصوص، از خلال بیانات علامه در سراسر المیزان دیدگاهی فراطبیعتباور و خدامحور را استخراج کرده است. بنا بر این دیدگاه، زندگی در این دنیا بدون باور به خدا و حیات پس از مرگ پوچ و لهو و لعب است، اما انسان میتواند با ایمان و عمل صالح به مقام خلافت الاهی، و به این ترتیب به زندگیای بغایت معنادار، دست یابد. دعوی این مقاله این است که با توجه به ذومراتب بودن مفهوم ارزش و تفاوت سطح ارزشمندی زندگی، میتوان گفت که در عینحال که ارزش حیات بدون باور به خدا و زندگی پس از مرگ در مقایسه با ارزش حیات موردنظر علامه مایل به هیچ است، از منظر ذهنیِ شخص صاحب زندگی چنین نیست. در عین حال، حتی از منظر عینی میتوان میان دیدگاه فراطبیعتباور علامه و نظریههای طبیعتباور جمع کرد و نتیجه گرفت که هر یک از این دو درصددند تا شرایط دستیابی به مرحله خاصی از ارزشمندی زندگی را بیان کنند.
خلاصه ماشینی:
بر اساس ديدگاه چهارم ، براي کسب معنا و ارزش زندگي نه نيازي به قابليت ها و امکانات اين جهان مادي است و نه نيازي به عالمي ماوراي عالم مادي؛ بلکه به مدد يک سلسله اصول يا پيش فرض هاي صرفا عقلي، مانند اصول اوليۀ اخلاق ، ميتوان به يک زندگي معنادار و باارزش دست يافت (٣١٢ .
بنابراين تحقيق حاضر تلاش مي کند تا با واکاوي سخنان علامه و مقايسه و تطبيق آن با نظريۀ طبيعت باوران ، ضمن سؤال از «معناي زندگي »، به بحث دربارة «ارزش » پرداخته ، به اين سؤال پاسخ دهد که از ديدگاه ايشان و طبيعت باوران ، زندگي در چه صورت ارزشمند و شايستۀ زيستن ، و در چه صورتي بي معنا و بي ارزش خواهد بود و نسبت ميان اين ارزشمندي و باور به وجود خدا و زندگي پس از مرگ چگونه است ؛ و در پايان به مقايسه و نتيجه گيري بپردازد.
آيا زندگي انسان ها در جهان ، بدون باور به خدا و زندگي پس از مرگ ، از منظـر 1 فاعل و نيز بر اساس جنبه هاي قابل ادراک، ارزش زيستن دارد؟ در پاسخ به سؤال نخست بايد گفت که اگر هدف زندگي آدمي هدفي دانسته شود که خدا براي زندگي او تعيين کرده است ، زندگي بدون توجه به اين هدف ، حتي اگر از منظر شخص صاحب زندگي و نيز از منظر ديگران ارزشمند به نظر برسد، به لحاظ واقع ، لهو و لعب و فاقد ارزش و اعتبار خواهد بود؛ زيرا آن زمان که حجاب ها کنار رود و حقيقت آن گونه که هست عيان شود، آدمي درخواهد يافت که آنچه حقيقت مي پنداشته ، سرابي بيش نبوده است .