چکیده:
پدرسالاری و پدرشاهی بنیانهای تئوریک خاصی در اندیشه قدما و متاخرین چون؛ افلاطون، مکیاول، توماس هابز و هگل دارد که با بهرهگیری از شرایط جوامع سنتی امکان بروز مییابد. همچنین پدرسالاری عربی با بهرهگیری از ساختارها و سنن تاریخی-اجتماعی جوامع عرب همچون؛ «قبیله، عقیده، غنیمت» بعنوان استوارترین مجرای انتقال و حفظ قدرت در این جوامع تکوین یافته است. پدرسالاری عربی با دستیابی به ثروت کلان مستخرج از نفت نسبت به تکرار عقیده غنیمت در قشربندی قبیلهای این جوامع که بزرگترین ساختار اجتماعی آنها است، پرداخته و با ایجاد ذهنیت پدرسالارنه نسبت به بازتولید فرهنگی خود در ذهنیت فرد عرب موفق بوده است و همچنین در تصادم با موج جهانی شدن نسبت به جعل و وارونهسازی آن و هر تکانهای همچون جهانی شدن که میتواند در لرزاندن پایههای پدرسالاری موثر باشد با بکارگیری و تولید دستگاه تکنوکراسی رفاهی و رفاه فزاینده نسبت به از بین بردن وضعیت سوژهگی فرد و پیشخرید کالا و درخواست سیاسی جامعه اقدام نموده است.
خلاصه ماشینی:
"نتیجهگیری با سیری در شالودهها و اساس تفکر پدرشاهی و پدرسالاری از افلاطون تا هگل و همچنین شرحی که به نظریات جوامع سنتی گذشت با بنمایههای فکری نگرش پدرسالار و بستر سنتی آن یعنی جوامع سنتی آشنایی یافتیم، جوامع عرب را در تولید تفکر پدرسالار مشتمل بر سه محور تکوین، رشد و باز تولید میدانیم در عصر تکوین سه عنصر عقیده، قبیله و غنیمت که سنت و ذهنیت عربی را تشکیل میدهند اساس تکوین اندیشه پدرسالارانه در جامعه عربی نقش موثری بازی کردند، با پا به صحنه گذاشتن نفت در جوامع عرب و میراث مالی که برای حاکمان سیاسی این جوامع به بار آورد زمینه رشد و بسط اندیشه پدرسالارانه مهیا شد و قدرت مالی در اختیار حکام عربی در رسوخ کردن و تثبیت سهگانه از این غنیمت جدید بهره کافی را بردند تا با استفاده از همین غنیمت و ثروت کلان و مستخرج از آن و استفاده از تحریف و واژگونسازی عملکرد جهانی سازی، تکنولوژی، اقتصاد جهانی و با مصرف، رفاه را هرچه بیشتر در جامعه بسط داده و عامل الهامبخش جامعه در این تشکیل و بازتولید پدرسالاری است که اکنون در ذهن عربی به شکل مطلوب به یک پنداشت حقیقی و عینی بدل گشته است."