چکیده:
اساسِ فلسفه شیخ اشراق نور و اساسِ فلسفه ملاصدرا وجود است؛ از نظرِ ملاصدرا وجودِ موردِ نظرِ وی با نورِ اشراقی یکی است؛ حال آنکه شیخ اشراق لااقل قسمی از وجوداتِ مصطلح یعنی همان اجسام را نور نمینامد و از بین اجسام تنها به نور بودنِ نورِ حسی معتقد است؛ و همین نکته دشواریهای بسیاری در یکی دانستنِ نورِ اشراقی با وجود صدرایی فراهم میآورد؛ تا اینکه صدرا میکوشد نسبت به هر دو بندِ سخنِ شیخ اشراق، موضعهایی اتخاذ کند؛ و راهحلهایی برای همراهی وی با دیدگاه خود ارایه دهد. حاصلِ سخنِ صدرا در به چالش کشیدنِ نظرِ شیخ اشراق این است که «یا همه اجسام بهرهای از نورانیت دارند و یا نورِ مادی هم نور نیست»؛ این مقاله با تقریرِ دیدگاههای شیخ اشراق و خوانشهای ملاصدرا معتقد است با تکیه بر اصلِ «حقیقت و رقیقت» که مورد پذیرشِ ملاصدرا هم هست میتوان نشان داد سخنِ شیخ اشراق در طرح نظامِ نوری سازگار است؛ بنابراین «هم میتوان اجسام را ظلمانی دانست و هم نورِ مادی را نور».
خلاصه ماشینی:
com مقدمه شيخ اشراق ١ و حکمت اشراقي او پديده اي منحصر به فرد در تاريخ حکمت و معرفت اسلامي اسـت ؛ موسس اين حکمت ، با آن که از لحاظ تاريخ ظاهري چندان عمر نکرد اما مکتب حکمي و عرفاني بيبديلي از خود به يادگار گذاشت که سال ها انديشه و آراء بزرگان حکمت اسلامي و از جمله شخص ملاصـدرا٢ را تحت تاثير قرار داد؛ اما به نظر ميآيد آن گونه که شايسته اين مکتب است ، نشو و نمو نيافت و بارور نشـد؛ اين امر ميتواند عوامل مختلفي داشته باشد که شايد بيشترين تاثير به ظهور شخصيت خاص ملاصـدرا و حکمت متعاليه او و به ويژه نوع تفسيري که وي از آراي شيخ اشراق ارائه ميدهد باز ميگردد؛ طبق نظر شيخ اشراق سلسله هستي از نورالانوار تا حقيقت نفس انساني حقيقتي نوري اسـت ؛ از ديـدگاه ملاصـدرا چون نور با وجود يکي است اين نکته مقبول و با اصول وجودي حکمت متعاليه هم سازگار است ؛ چرا کـه ميتوان به همين انوار، وجود هم اطلاق کرد؛ اما نکته غيرقابل قبول از ديد صدرا ايـن اسـت کـه : شـيخ اشراق قسمي از وجودات مصطلح در حکمت صدرايي يعني همان اجسام اصطلاحي در حکمت رايج را نور نمينامد؛ و از بين اجسام تنها نور حسي را نور به شمار ميآورد؛ ملاصدرا با قول به وحـدت نـور و وجـود معتقد است همه احکام وجود در مورد نور هم صدق ميکند؛ وي سعي ميکند از راه هاي مختلف اين نکته را به اثبات برساند؛٣ در حالي که به نظر ميآيد نظر شيخ اشراق در مورد «نـور و ظلمـت و رابطـه آن بـا جسم و نور جسماني» شکافي پرنشدني در اين راه است ؛ قويترين ناقض ادعاي يکي بودن نـور و وجـود، ظلمت دانستن اجسام از سوي شيخ اشراق است ؛ که در صورت صحت ادعاهاي ملاصدرا در مـورد ايـن - موضوع نهايتا وجود با نور يکي خواهد بود و در نتيجه انجذاب قهري حکمت اشراق در دل حکمت متعاليه سرنوشت نهايي آن خواهد بود؛ بنابراين اهميت پرداختن به اين موضوع به قدري است کـه بـا سرنوشـت حکمت اشراق در انجذاب در دل حکمت متعاليه و يا رشد و نمو مستقل آن ، و نيز با خطر بدفهمي حکمت اشراق ارتباط عميق دارد؛ با پرداختن به چنين موضوعي و نيز موضوعاتي نظير آن از سوي ديگر محققان ، علاوه بر روشن شدن حقيقت ديدگاه هاي اين دو حکيم ، ميتوان به رشد و بالندگي دوباره حکمت اشـراق ياري رساند.