چکیده:
با توجه به پیشرفت روز افزون علم زیستشناسی بخصوص در حوزه زیستشناسی تکاملی، این علم داعیه دار ارائه تبیینهای علمی در خصوص پدیدههای انسانی از جمله دین و اخلاق میباشد. در خصوص منشاء رفتار اخلاقی در گونه انسان، گروهی از تکاملدانان بر این باورند که رفتار اخلاقی در انسان در امتداد سیر تکوین حس اخلاقی در طول زمان و از گونههای پستتر پدید آمدهاست، در حالیکه گروهی دیگر از زیستشناسان تکاملی و فلاسفه اخلاق ضمن رد این نظریه، معتقدند آنچه در انسان رفتار اخلاقی نامیده میشود رفتاری است که مختص انسان است و در هیچ گونه پستتر دیگری یافت نمیشود، چرا که رفتار اخلاقی در انسان همواره قرین نوعی ارزیابی و غایتمندی و تامل است، آنچیزی که در حیوانات پستتر دیده نمیشود. در این نوشتار در خصوص رفتار نوعدوستانه بعنوان یک رفتار اخلاقی بحث خواهد شد و دیدگاههای دو گروه پیرامون منشاء نوعدوستی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. از اینرو دو ادعا مورد بحث واقع میشود: اول اینکه: تبیینهای زیستی از سرشت انسان بهتنهایی قادر نیست تمایز معنیداری مابین چیستی و چگونگی رفتار اخلاقی در انسان و سایر حیوانات را ارائه دهد و برای این مهم باید تعریف متفاوتی از ماهیت انسانی ارائه نمود. دوم اینکه: ذات و سرشت انسان و نحوه زیست اجتماعی و فرهنگی او اقتضای هدفمندی فعل اخلاقی در انسان را دارد.
خلاصه ماشینی:
يکي از مباحث مهمي که در اخلاق تکاملي مطرح مي شود اينست که پيش زمينه هاي رفتارهاي اخلاقي انسان در ساير گونه هايي که داراي زندگي اجتماعي هستند نيز وجود دارد، بنابراين کنشهاي اخلاقي در انسان نيز همانند ساير گونه ها، نه تنها طي فرايند تکامل و براي حفظ بقا و توليد مثل جاندار پديد آمده است بلکه در واقع ادامه همان رفتارهاي اخلاقي است که در اجداد انسان يعني نخستيها (primates) شکل گرفته است .
در ميان اين گروه ، عده اي همچون ريچارد داوکينز (Richard Dawkins)، فرهنگ انساني را در تقابل با طبيعت ارزيابي ميکنند و معتقدند که اخلاق ، انتخابي اجباري است که انسانها در دوره اي از سير تکاملي خود برميگزينند و عده اي همچون فرانسيسکو آيالا(Francisco Ayala) پيشرفت عقلاني انسان در طي تکامل را عامل اصلي تفاوت بنيادين رفتار اخلاقي در انسان قلمداد ميکنند و آن را صفتي مختص گونه انسان ميدانند.
آيالا بين نوع دوستي در حشرات و ساير حيوانات با نوع دوستي در انسان تفاوت مي گذارد و برخلاف زيست شناسان اجتماعي و معتقدان به منشاء مشترک رفتار اخلاقي در انسان و گونه هاي پست تر، نوع دوستي را با تقسيم به نوع دوستي اخلاقي و زيستي از هم متمايز مي - گرداند(١٩٨٧٢٤٩٢٥٩-Ayala) آيالا در نقد نظريه دي وال ، اين پرسش مهم را مطرح ميکند که آيا رفتار ميمون کاپوچين از نظر فيلوژنتيکي(phylogenetically) به فضيلت عدالت انساني (human virtue of justice) مرتبط است ؟ پاسخ منفي است ، چراکه چنين الگوهاي رفتاري در ديگر نخستيها من جمله بوزينه ها ) (apes که به لحاظ فيلوژنتيکي به انسان نزديکترند، مشاهده نشده است و آنچه را که ما اخلاق مي ناميم منحصر در گونه انسان است و حتي بشکلي ابتدايي در گونه هاي بدوي وجود ندارد.