چکیده:
جاحظ به عنوان عرب زبانی آشنا با زبان فارسی و کسی که میتوان آثار او را جزو اوّلین
جایگاههای انعکاس تمدن ابرانی پس از اسلام بهشمار آورد، برای تحقیقات معاصر در باب ایران
میتواند منبعی ناب باشد. پژوهش حاضر حاصل غوررسی از برای یافتن این عناصر ابرانی در اثر
بسیار مهم و مهجور او «الحیوان» است. مقاله. شمّهای از ابرانیات جاحظ را در دیگر آثار او معرفی
میکند و سپس تمامی تجلیّات تمدن ایرانی در الحیوان، اعم از آداب تدفین، عقاید در باب مرگ،
خطابه گویی در ایران باستان و واژگان فارسی اعم از آعلام و سایر مفردات را تا میانة جلد چهارم
الحیوان به تصویر میکشد و ریشة لغات را به نمایش میگذارد.
خلاصه ماشینی:
آن کور بد نمستایا عمد ببهشت» (الجاحظ، 1948، ج1: 141) چنانکه از این سخن جاحظ برمیآید، شعرای عرب نهتنها در دورۀ جاهلی از آوردن واژگان فارسی در شعر خود پرهیز نکردهاند، بلکه بهعکس آن را موجب زیبایی هم میشمردهاند و حتی گاه به پارسی نیز شعر میسرودهاند، اما اینکه چرا به فارسی دری میسرودهاند، جای تأمل دارد و اینکه چگونه لهجهای که در خراسان رواج بیشتری داشته، برای شعر بهکار میرفته است، آن هم در سرزمینی که صاحبان لهجهها و گویشهای دیگر به آنها نزدیک بودهاند؟ این تنها تأثیر زبانی فرهنگ ایران است ولی تأثیر دانش و فرهنگ ایرانی را هم میتوان در آثار جاحظ دید: «و کان طبیبا فأکسد مرة.
این نام در فارسی باستان Artaxshathra(ارته یا ارده مقدس و خشثره یا شهر به معنی شهریاری) یعنی شهریاری مقدس است و همین نام در توریة Artaxshathtaو در پهلوی Artaxshîr و در فارسی اردشیر شده(خلفتبریزی:1357: 100)؛ «اردشیر اول، حکومت(241- 224م)، سرسلسلۀ ساسانیان»(بینا، 1389، ج2: 165).
خ: خشنامالأعور(الجاحظ، 1965، ج3: 497): در «الحیوان» از دو خشنام نام برده میشود، یکی خشنامبنالهند که او را پیری از غالیه معرفی میکند و دیگری همین خشنامالأعور که او را نحوی و انشادگر آثار سیبویه معرفی میکند؛ نیز در «طبقاتالشعرای» ابنمعتز(296-247) که آغاز حیاتش مصادف با آخر زندگی جاحظ است، سخنی از خشنامبناحمد آمده و دیگر خشنامهای موجودی که به نظرم رسید، متعلق به بعد از این تاریخ است.