چکیده:
پیشینه مطالعات هنر مانوی به آثار بازیافته از شینجیان در شمال غربی چین باز میگردد. نظر به همین یافتهها و در پرتو پژوهشهای سده پیشین، مطالعه نگارههای تعلیمی مانوی، پهلو به پهلوی پژوهشهای زبانی و تاریخی، به شکوفایی رسیده، آنچنان که منجر به کشف زوایای گوناگونی از مانویت شده است. با این حال، آثار هنری مانوی که جدیداً در جنوب شرقی چین کشف شده، مطالعات هنر مانوی را دگرگون کرده است. این آثار جدید دَه طومار نقاشی است که طی سالهای 2006 تا 2016 در موزههای ژاپن و آمریکا شناسایی شده است. جستار حاضر قصد دارد در مقام نخستین نوشته فارسی یکی از این آثار فوقالعاده مهم را، که کیهاننگاره خوانده میشود، تشریح کند. این نقاشی تعلیمی که مهمترین اثر در میان دَه نقاشی نویافته است، نشان میدهد اجزای کیهان از منظر کیش مانوی چگونه در کنار یکدیگر چیده شدهاند. مقاله حاضر برخی تحلیلهای پیشین را بازبینی میکند که در سالهای اخیر برخی کارشناسان مطرح کردهاند.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این استدلالها، هیچ بعید نیست که پرده کیهاننگاره ما که به خامه مانویان جنوب چین خلق شده است (Kósa, 2011a: 180) بازنمایی چینی همان کتابنگاره مانی (در ایران معروف به ارژنگ، به یونانی: ɛίκών) باشد (Idem.
به لطف مقاله مشترک هالون و هنینگ میدانیم که از این کتابنگاره (ارژنگ)، در مقام یکی از آثار خود مانی، در متن مشهور چینی مانوی «چکیده آموزهها و روشهای تعالیم مانی، بودای روشنی» یاد شده است: «در کل هفت اثر و یک نگاره (凡七部并圖一؛ Fán qī bù bìng tú yī)» (Kósa, 2011b: 55; Haloun & Henning, 1952: 195): و نیز در جای دیگر از همین اثر: «[یک کتاب] نقاشی [در باب] دو بن بزرگ (大門荷翼圖一؛ Dà mén hé yì tú yī)» (Kósa, 2011b: 55; Haloun & Henning, 1952: 195).
بهترین شاهد برای اثبات این نظریه وجود نقشمایهای است که به نظر میرسد خود مانی باشد (تصویر 4)، شخصی که ردایی سفید با حاشیه سرخ به تن دارد و هالهای سبزرنگ گرد سر او نقاشی شده و همچون زائری روحانی طبقات کیهان را به سوی بالا سیر میکند.
یکی آنها را به چهار لایه زیرین و چهار لایه زبرین تقسیم کرده است (کفالایا 47: 23-25، ص118)، و دیگری آنها را بر اساس موقعیت دو فرزند مهر ایزد (Mihr yazad)، یعنی شهریار شکوه یا زندبد (Zandbed) و اطلس یا مانبد (Mānbed) بخش کرده؛ یعنی، پنج زمینی که اطلس نگاهدارنده بر آن ایستاده و سه لایه بالا را بر دوش گذاشته و شهریار شکوه، با سه گردونه باد و آب و آتش، بر سه زمینی که بر تارک اطلس است، حکم میراند (وامقی، 1378: 310-311؛ Jackson, 1932: 33؛Chavannes & Pelliot, 1911: 559).