چکیده:
شیخ اشراق اندیشه های حکمای شرق و غرب عالم را به هم ترکیب کرد و حاصل از این ترکیب را خمیره ازلی نام نهاد. او در یکی از رسالات رمزی خود با نام مونس العشاق یا فی حقیقه العشق، نام موجودات صادر از عقل اول را تغییر داده و با نام شخصیت ها و رخ دادهای داستان عاشقانه -عارفانه یوسف و زلیخا درآمیخته است. محققان با تاثر از نگاه اشراقی شیخ به تحلیل فلسفی- عرفانی این روایت پرداخته اند، بی آنکه به جنبه های سیاسی و اجتماعی مندرج در ژرف ساخت این اثر توجه نشان دهند. رخ دادهای اجتماعی و سیاسی و به طور کلی بافت موقعیت و متن، فرض وجود اندیشه های سیاسی و ایدئولوژیک شیخ را در آثار او و از جمله در این اثر تقویت می کند. تحلیل این قصه با روش تحلیل انتقادی گفتمان در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین نشان می دهد که سهروردی در این قصه، سه گفتمان اصلی رایج در عصر خود را که در متون عرفانی با اصطلاحات «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت» تجلی یافته اند، توصیف و نقد کرده است و با انتخاب شخصیت ها، مکان ها، هم آیی ها، تضاد معانی و جنبه های استعاری و رمزی، گفتمان گروه دوم را بر دو گروه دیگر تفوق می بخشد. گفتمان گروه دوم رمزی از تعلق گفتمانی خود او است که غالب کردارها و گفتارهایش در قالب شخصیت مثالی عشق و شخصیت تاریخی زلیخا پدیدار شده است.
خلاصه ماشینی:
تحلیل این قصه بـا روش تحلیـل انتقـادی گفتمـان در سـه سطح توصیف ، تفسیر و تبیین نشان مـی دهـد کـه سـهروردی در ایـن قصـه ، سـه گفتمان اصلی رایج در عصر خود را که در متون عرفانی بـا اصـطلاحات «شـریعت »، «طریقت » و «حقیقت » تجلـی یافتـه انـد، توصـیف و نقـد کـرده اسـت و بـا انتخـاب شخصیت ها، مکانها، هم آیی ها، تضاد معانی و جنبه های استعاری و رمزی، گفتمـان گروه دوم را بر دو گروه دیگر تفوق می بخشـد.
یکی از این رسالات رمزی شیخ اشراق مونس العشـاق یـا فی حقیقة العشق نام دارد که در آن، روایتی تازه از داستان یوسف ، زلیخا و یعقوب عرضـه می شود و گرچه از نگاه اشراقی سهروردی به این واقعة تاریخی متأثر است اما بـه گمـان ما در روساخت ١ و ژرفساخت ٢ این اثر نشانه هایی از اندیشه هـای سیاسـی و ایـدئولوژیک شیخ وجود دارد؛ چنان که رولان بارت ، نظریـه پـرداز پساسـاختگرا، مـی گویـد: «هسـتند کسانی که خواهان متنی بی سایه و فارغ از ایدئولوژی ٣ مسلط اند، امـا ایـن چنـین متنـی بدون باروری، بدون زایندگی ، و متنی سترون خواهـد بـود.