چکیده:
بازشناسی من و جهان، از طریق دیگری، یکی از مفاهیم بنیادین گفتمان تقابلی غرب را شکل میدهد، چرا که خودی فرضیهی خویشتنشناسی آدمی است و عینیت بخشیدن به آنچه در درون خودی وجود دارد، با حضور دیگری تبلور مییابد. از این روست که سپهر اندیشگی ”دیگری“در حوزههای جامعهشناسی، ادبیات، و فلسفه بسط یافته است. در این پژوهش، ابتدا سیر فکری و تاریخی مفهوم دگربودگی از نظر اندیشهورانی چون هوسرل، هایدگر، لویناس، باختین، و کریستوا ارائه میشود. سپس، با روش تحلیل و توصیف محتوا، رهیافتهای دگرانگاری در اشعار فرخزاد بازنمایی میگردد تا روند دیگرآیینی در اشعارش نشان داده شود. در این راستا، مرزهای دیگری و من، براساس کنشهای آنها، طبقهبندی میشوند که از جملهی آنها میتوان به ”معشوق بهمثابهی دیگری“، ”زن بهمثابهی دیگری“، ”دیگری آرمانی“، و... اشاره کرد. در نتیجهی این بررسی آشکار میشود که شاعر با استفاده از حضور و غیاب خود و دیگری، فرضیههای مرتبط با دیگری جنسیتی را در اشعارش نمایان میسازد. او با استفاده از ادبیات زنانه میکوشد بر جامعه و فرهنگ مردسالارانه بشورد. آنچه در تحلیل شعر فروغ، با پیش فرض غیریت/دیگری قابل تامل بهنظر میرسد، این است که دیگری هنگامی به حاشیه رانده میشود که شاعر از شگرد حدیث نفس یا خودسرایی استفاده میکند.
خلاصه ماشینی:
نمودهای مفهوم «دیگری» در اشعار فروغ فرخزاد فرزاد بالو سیده مائده واقعه دشتی چکیده بازشناسی من و جهان، ازطریق دیگری، یکی از مفاهیم بنیادین گفتمان تقابلی غرب را شکل میدهد؛ چراکه خودی فرضیۀ خویشتنشناسی آدمی است و عینیتبخشیدن به آنچه درون خودی وجود دارد با حضور دیگری تبلور مییابد.
آنچه در تحلیل شعر فروغ، با پیشفرض غیریت/ دیگری، درخور تأمل بهنظر میرسد این است که دیگری هنگامی بهحاشیه رانده میشود که شاعر از شگرد حدیث نفس یا خودسرایی استفاده میکند.
گسترش مفهوم دیگرانگاری در اشعار مدرن و تفاوت میان آنچه ادبیات مردانه و زنانه میخوانند این مسئله را مطرح میکند که آیا زنان شاعر ما مفهوم دیگری را درجایگاه یک اصل مهم از دنیای مردسالارانه پذیرفتهاند و در آثار خود منعکس کردهاند یا نگرش زنانه دیگریهای متفاوتی را در متونشان بازتاب داده است؟ این موضوع دغدغهای شد تا دیگری را در اشعار مدرن فارسی بررسی کنیم و باتوجهبه تأثیر فروغ در ادبیات معاصر و بعد زنانگی اشعار او، مقالۀ حاضر را به واکاوی دیگریهای فرخزاد اختصاص دادیم، زیرا تاکنون پژوهشی دربارۀ دیگرانگاری در اشعار فروغ فرخزاد صورت نگرفته است.
معمولا اینگونه سخنان در تنهایی و ذهنیات راوی شکل میگیرد و با دیگریهای در معنای سایه یا شخصیت پنهان در تضاد است، زیرا در شخصیت مستتر خودی نوعی منفیگرایی شخصیتی یا ناخودآگاهی وجود دارد که شخص از بعد منفی شخصیت خویش آن را بیان میکند، اما خودانگیختگی نوعی خودآگاهی تعمدی است که فرد با من خویشتن سخن میگوید و میان این من و خود مرزی قائل میشود.