چکیده:
بسیاری از اندیشمندان به دلیل رویکرد مشتاقانة مولوی به عرفان و نکوهشهای گاه به گاه وی از عقل چنین تصور میکنند که مثنوی را نسبت چندانی با خرد نیست، این درحالی است که خرد بنا بر نظام اندیشگی مولانا به سه نوع مقدماتی، خرد و کلان تقسیم شده و هر یک با کارکردها و ویژگیهایی متفاوتی مطرح میشوند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، پس از معرفی انواع خرد در مثنوی، ویژگیهای آنها را مورد بررسی قرار میدهد و نتیجه میگیرد که خرد مورد انتقاد مولانا خرد خرد است که به دلیل دچار شدن به آفات نفسانی نمیتواند به فهم حقیقت نائل شود.
خلاصه ماشینی:
این خرد در ظاهر امر، خود را توانمند در حل مشکلات بشر مینماید، اما در مقام عمل بههیچروی نمیتواند به وعدههای خود عمل کند: «عقل سرتیز است، لیکن پای سست زان که دل ویران شده ست و تن درست عقلشان در نقل دنیا، پیچپیچ فکرشان در ترک شهوت، هیچهیچ صدرشان در وقت دعوی همچو شرق صبرشان در وقت تقوا همچو برق» (همان: 6/ 121-119) مولانا به تفصیل در آثار خود محدودیتهای خرد خرد را بیان میکند، اما مشکل اصلی این خرد که به همة محدودیتهای آن منجر میشود، چیزی جز مجاورت و همنشینی با نفس اماره و مغلوبیت در مقابل آن نیست.
(نویا، 1373: 131) این دقیقا در مقابل صاحبان خرد کلی است که نفس را به بالا دعوت میکنند و آن را فرمانبر خرد مینمایند: رحم بر عیسی کن و بر خر مکن طبع را بر عقل خود سرور مکن طبع را هل تا بگرید زارزارججج تو از او بستان و وام جان گزار سالها خربنده بودی، بس بود زان که خربنده ز خر واپس بود ز «اخروهن» مرادش نفس توست کاو به آخر باید و عقلت نخست هم مزاج خر شدست این عقل پست فکرش این که چون علف آرد به دست؟ آن خر عیسی مزاج دل گرفت در مقام عاقلان منزل گرفت زان که غالب عقل بود و خر ضعیف از سوار زفت گردد خر نحیف وز ضعیفی عقل تو ای خربها این خر پژمرده گشتهست اژدها» (مولوی، 1386: 2/1859 -1852) 2-3- خرد کلان کسی که مانند موش کور برای زندگی جایی جز اعماق زمین را نمیشناسد و همة مطلوبش در آنجاست، بدون تردید خرد را به جانبی هدایت میکند که بتواند لوازم زندگی در چنین جایگاهی را مهیا نماید.