چکیده:
نوشتار حاضر در پاسخ به چیستی حکومت مطلوب در اندیشه سیاسی توماس آکویناس، بهترین شکل حکومت از نظر وی را سلطنت می داند؛ اما در اینکه چه کسی سلطنت کند دو پاسخ متفاوت از سوی آکویناس مطرح شده است: در مقام یک مسیحی آرزو میکند پاپ پادشاه باشد و بهعنوان یک ارسطویی، پادشاه عرفی. اما میتوان گفت در نهایت وی بر وضع موجود در زمان خود صحه میگذارد و موضعی بینابینی اتخاذ میکند، پاپ رهبر معنوی و پادشاه رهبر سیاسی جامعه اما نفس حدود و مرزهای مخدوش شده این اختیارات، توماس را از تایید کننده صرف وضع موجود و رویای خود یعنی حاکمیت اسطورهای پاپ - پادشاه فراتر برده و مجبور به تشریح وظایف پادشاه در استقلال با پاپ مینماید. او در نهایت سلطنت را شکل بهتری از حکومت میداند چرا که هم طبیعیتر است و قیاسی از حاکمیت عقل را بر سایر کارکردهای روح نشان میدهد یعنی همانگونه عقل و روح بر سایر اعضاء بدن حکومت میکنند، شاه نیز بر کشور حکومت میکند. وجود برخی عناصر ناظر بر قدرت پادشاه الگوی مطلوب حکومت وی را با مشروطه سلطنتی عصر مدرن مشابه میسازد.
خلاصه ماشینی:
در همین زمینه آکویناس در مسئله انتظار پاداش توسط حاکم معتقد است که وی باید برای پادشاه خود به خداوند نظر داشته باشد چرا که «یک خدمتگزار همیشه به ارباب خود برای دریافت پاداش در ازای خدمات ارائه شده مینگرد» (Ibid, 24).
آکویناس برخلاف نظر ابن رشد که معتقد به استقلال کامل دولت در قلمرو خود (از نهاد دینی) بود چرا که او معتقد به غایت نهایی برای انسان بود و این موضوع او را از تبدیل دولت به جامعه مطلقا خودمختار باز میداشت هر چند گرایش ارسطویی در نظریه سیاسی توماس او را بر آن داشت به دولت کامل 2 باور داشته باشد.
نتیجهگیری با همه شرح و توضیحی که توماس درباره ارکان قدرت در شهر مطلوب خود ارائه میدهد نه بهطور قطع میتوان گفت مساله توماس آکویناس اینست که چه کسی حکومت کند؟ و نه آنکه چگونه حکومت کند؟ از آن جهت که خصال و ویژگیهای ذاتی یا اکتسابی پادشاه را برنمیشمرد و یا چگونگی تحقق خصال پادشاهی را در او مغفول میگذارد میتوان گفت او بهدنبال اثبات اینکه چه کسی باید حکومت کند نیست ولی از آنرو که وظایف نسبتا مشخصی را در باب پادشاه بیان میکند و نوع تعامل او را با دستگاه کلیسا البته با ضد و نقیضگویی و یا نوساناتی بیان میدارد و از همه مهمتر به تشریح قوانین چهارگانه میپردازد میتوان گفت مساله او بر چه گونه حکومت کردن است، لذا میتوان گفت پادشاه مورد نظر آکویناس نه الزاما در علوم عقلی دانش گستردهای دارد و نه علوم نقلی.