چکیده:
ظهور فناوری زندگی بشر را دستخوش تغییرات ژرفی ساخته است. این پدیده در عین رفاهی که برای انسان دارد؛ عامل بحرانها و مشکلاتی نیز شده است. روش جدید، به امری سراپا متفاوت از گذشته بدل شده و آنچه در پیش گرفته تغییر ابعادی از جهان ماست و این ما را وامیدارد تا سوالهایی درباره ارتباط آن با انسان و اجتماع بپرسیم؛ و اینکه آیا هنوز میتوان بر این قائل بود که فناوری، پدیدهای پسینی است؛ و این نگاه و جهانبینی ماست که مسیر آن را تعیین میکند؟ و یا دارای مفهوم پیشینی بوده که فارغ از اهداف، جهانبینی و اراده انسان، ارتباط دیگری میان ما و جهان بهوجود میآورد؟ به همین منظور در این مقاله در ابتدا به تشریح ذات و ماهیت فناوری و رابطه آن با انسان از نگاه فلاسفه و اندیشمندان این حوزه و واکاوی رابطه انسان و فناوری در قالب فلسفه فناوری کلاسیک و انتقادات وارده به آن پرداخته است که منجر به ظهور دیدگاه فلسفه فناوری معاصر شده است. در ادامه با پیدایش مباحث اخلاقیات در فناوری از این منظر رابطه بین انسان و فناوری را مورد کنکاش قرار خواهیم داد؛ و در نهایت به تشریح رابطه انسان و فناوری و نقش فناوری در توسعه منابع انسانی و مهارتآموزی کارکنان و بیان کشاکشهای موجود میان آموزشهای سنتی و سیستم آموزشی مبتنی بر فناوری و چالشهای موجود در آموزش کارکنان بر پایه فناوری در سازمانها خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
روش جدید، به امری سراپا متفاوت از گذشته بدل شده و آنچه در پیش گرفته تغییر ابعادی از جهان ماست و این ما را وامیدارد تا سوالهایی درباره ارتباط آن با انسان و اجتماع بپرسیم؛ و اینکه آیا هنوز میتوان بر این قائل بود که فناوری، پدیدهای پسینی است؛ و این نگاه و جهانبینی ماست که مسیر آن را تعیین میکند؟ و یا دارای مفهوم پیشینی بوده که فارغ از اهداف، جهانبینی و اراده انسان، ارتباط دیگری میان ما و جهان بهوجود میآورد؟ به همین منظور در این مقاله در ابتدا به تشریح ذات و ماهیت فناوری و رابطه آن با انسان از نگاه فلاسفه و اندیشمندان این حوزه و واکاوی رابطه انسان و فناوری در قالب فلسفه فناوری کلاسیک و انتقادات وارده به آن پرداخته است که منجر به ظهور دیدگاه فلسفه فناوری معاصر شده است.
آیا هنوز میتوان بر این قائل بود که فناوری، پدیدهای پسینی است؛ و این نگاه و جهانبینی ماست که مسیر آن را تعیین میکند؟ و یا مفهوم پیشینی دارد که فارغ از اهداف، جهانبینی و اراده انسان، ارتباط دیگری میان ما و جهان بهوجود میآورد؟ نسبت جامعه با فناوری چیست؟ آیا میتوان رسالتی اجتماعی برای فناوری قائل بود؟ و یا اینکه بر حسب ذات خویش زیر بار چنین رسالتی نمیرود؟ [1].
پس میتوان چنین استدلال کرد که وقتی کارکنان باور داشته باشند که استفاده از سیستم آموزش مبتنی بر فناوری نیازمند تلاش و زمان زیادی نیست و پیچیدگیهای خاصی ندارد؛ بیشتر به سمت استفاده از آن جذب میشوند؛ که این قصد و تمایل در نهایت میتواند به استفاده واقعی آنها از این فناوریها در آموزش منجر شود.