چکیده:
ورود غرب و مدرنیته به دنیای اسلام به طور عام و ایران اسلامی به خصوص، در دو سده اخیر، جریانات و انواعی از مواجهه را شکل داد که فهم درست این جریانات و فهم اندیشه های آنان، در شناخت درست و دقیق شرایط امروز و فردای ما بسیار مهم است. روشنفکری، محصول این شرایط مواجهه است. با پیروزی انقلاب اسلامی هر یک از این جریانات فکری و فرهنگی، نسخهپیچیهای متفاوتی را برای روند و شیوه اداره سیاسی کشور داشتند. چهاردهه پس از انقلاب صحنه مواجهه این جریانات در قالبهای گوناگون است.
عبدالحسین خسروپناه در سلسه همایشهای گفتمان انقلاب اسلامی، جریان شناسی روشنفکری معاصر را موضع بحث و گفتوگوی خویش قرار دادند. «جریان شناسی فرهنگی معاصر» نام کتاب ایشان در شناخت جریانات فرهنگی ایران است.
خلاصه ماشینی:
روشنفکری غربی؛ رفوزگی فرهنگی همایش* ورود غرب و مدرنیته به دنیای اسلام به طور عام و ایران اسلامی به خصوص، در دو سده اخیر، جریانات و انواعی از مواجهه را شکل داد که فهم درست این جریانات و فهم اندیشه های آنان، در شناخت درست و دقیق شرایط امروز و فردای ما بسیار مهم است.
موضوع این جلسه، بررسی پیرامون روشنفکری و جریان روشنفکری در جامعة ایران است؛ یعنی اولا با جهان غرب و ثانیا با کشورهای اسلامی دیگر کار نداریم؛ مثل اینکه این جریان روشنفکری در ترکیه چگونه شکل گرفت و در اواخر دورة عثمانیها چگونه باعث زوال دولت عثمانی و تجزیة حاکمیت آن شد؛ یا مثلا جریان روشنفکری در افغانستان چگونه بستری فراهم کرد برای ورود شوری سابق و بعد ورود آمریکا به افغانستان؛ و همچنین ورود روشنفکری به عراق که باعث حاکمیت حزب بعث در عراق شد.
البته نمیخواهم بگویم که در دورة پهلوی، همة روشنفکران غربزدة فلسفی بودند؛ چهبسا در آن زمان هم غربزدگان فرهنگی خیلی بیشتر از غربزدگان فلسفی بودند؛ ولی کسانی مثل آقای فروغی تفکرات فلسفی داشتند و روشنفکری خودشان و بهعبارتی غربزدگی خودشان را با تفکرات فلسفی مطرح میکردند؛ اما اینکه آیا این فلسفه واقعا میتواند مشکلات جهان اسلام یا ایران را حل کند، چنین عمق در ادارکی را نداشتند؛ چون فاقد نگاه جامعهشناسانه به وضعیت بودند و تنها یک توهمی داشتند که اگر فلسفة دکارت را از غرب و فرانسه به جامعة ایران بیاوریم، جامعة ایران بهناگهان از نظر صنعت و علم پیشرفت میکند.
ولی این جریان سوم که من از آن تعبیر به غربزدگی علمی میکنم، دغدغة دینی هم داشتند؛ یعنی معتقد بودند این غرب مدرن، همة پروندة آن سفید نیست؛ بخشی از پروندة غرب، منفی است.