چکیده:
منابع و درآمدهای ملی همواره یکی از مهمترین و حیاتیترین ابزارها برای تکوین دولت مدرن و پیشبرد فرایند دولتسازی در هر کشوری به شمار میآید. با اینحال، میزان و نحوه بهرهبرداری از این منابع توسط نخبگان و سیاستگذاران میتواند پیامدهای مثبت و یا منفی برای توسعه ملی در پی داشته باشد. در دوره پهلوی دوم، درآمدهای سرشار نفتی جایگاه مهمی در سیاست و اقتصاد ایران پیدا کرد و بخش عمدهای از بودجه و هزینه های دولت را به خود اختصاص داد. با این توصیف، پرسش اساسی پژوهش پیش رو این است که رانتی شدن دولت و اتکای آن به درآمدهای نفتی چه تاثیری بر فرآیند دولتسازی (ماهیت، ساختار، عملکرد و قابلیتهای دولت مدرن) در آن دوران بر جای گذاشت؟ فرضیه اصلی پژوهش این است که وابسته شدن دولت به درآمدهای نفتی و شیوه به کارگیری این درآمدها در فرآیند سیاستگذاریهای توسعه، فرآیند دولتسازی در این دوره را با چالشهایی اساسی در زمینه امنیت، نهادسازی، استقلال ملی و ... روبرو ساخت. پرداختن به این مسئله تاریخی از آن روی حائز اهمیت است که پس از گذشت بیش از نیم قرن از وابستگی برنامههای توسعه به درآمدهای نفتی، دولت در ایران همچنان درگیر تبعات زیانبار این تصمیم (در عرصه داخلی و بینالمللی) بوده و نتوانسته است خود را از کمند این چالشها برهاند. برای تبیین این موضوع، ترکیبی از نظریات دولتسازی و نظریه دولت رانتی در این پژوهش به کار گرفته شده است.
خلاصه ماشینی:
حال پرسشي که پيش ميآيد اين است که رانتي شدن دولت و اتکاي شديد برنامه هاي توسعه به درآمدهاي نفتي، چه چالش هايي براي فرايند دولت سازي در دوران پهلوي دوم در پي داشت و مشخصا چه تأثيراتي بر ماهيت ، ساختار، عملکرد و قابليت هاي دولت مدرن در آن دوران گذاشته است ؟ فرضيه مورد آزمون پژوهش اين است که با توجه به ضعف شديد مشروعيت حکومت پهلوي به ويژه پس از کودتاي ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و استوار بودن اين رژيم بر بستر اجتماعي دولت ستيز؛ وابستگي رژيم پهلوي به درآمدهاي نفتي، حکومت را از مسير تاريخي و عقلاني دولت سازي دور ساخت و رژيم به جاي ايجاد و تقويت نهادهاي سياسي و اجرايي که ظرفيت هاي مديريتي و توان پاسخگويي مردمي آن را ارتقاء بخشد، بيش از پيش از محيط اجتماعي خود دور افتاد و ظرفيت هاي نهادي و قانوني آن بيشتر پاسخگوي الزامات امنيتي داخلي و محيط منطقه اي و بين المللي اين دولت بود.
ويژگي کلي آثار فوق اين است که بيشتر از منظر اقتصاد سياسي و تأثير رانت نفت بر ساختار اقتصادي- اجتماعي، فرهنگ سياسي و يا در نهايت ماهيت دولت به موضوع دولت رانتي پرداخته اند، اما هيچ کدام از اين پژوهش ها، تأثيرات و پيامدهاي درآمدهاي نفتي بر فرايند دولت سازي و به طور مشخص سياست هاي دولت در زمينه ايجاد و گسترش ظرفيت هاي نهادي دولت مدرن در ايران را مورد بررسي قرار نداده اند.