چکیده:
سقوط بغداد به دست هلاکوخان مغول (م 663ق) در سال 656ق، رویداد بسیار مهمی است که به خلافت عباسیان پایان داد و تحولات مذهبی، سیاسی و فرهنگی چشمگیری را به دنبال داشت. این مقاله، با بهرهگیری از تکنیکهای تحلیل روایت، به تحلیل انتقادی هفت روایت منتخب درباره سقوط بغداد پرداخته است؛ تا ضمن گزارشی از نقش راوی و چگونگی کانونسازی و توالی و گسستِ روایتها، بکوشد از طریق ارائه روایت نزدیک به واقع نشان دهد که روایتها چگونه و تا چه اندازه در طول زمان تحول یافتهاند. روایتهای مورد بررسی در این پژوهش، در سه گونه: روایتِ پیروزنگارانه، انحطاطنگارانه و داستانواره دستهبندی شدهاند. این پژوهش، نشان میدهد که عواملی چون نزدیکی به مرکز قدرت و مذهب راوی و نیز نگاه سرگرمکنندگی و یا عبرتگیری او به رویداد، در شکلگیری هرکدام از روایتها نقش داشته است.
خلاصه ماشینی:
روایت تاریخی، تحلیل انتقادی روایت، فتح بغداد، مغولان، عباسیان مقدمه واقعه فتح بغداد و کشتهشدن مستعصم (م 656ق)، آخرین خلیفه عباسی، حلقهای از سلسله حوادث ویرانگری است که به سال 616ق با حمله چنگیزخان (م 1227م) به ایران آغاز شد و تا چند دهه، در غرب و شامات ادامه یافت.
مؤلف از حوادث زمینهای که شاید تصرف بغداد را آسان میکند، با عنوان «فتنه بغداد» نام میبرد؛ مانند حادثه طبیعی سیل بغداد و اقدام دواتدار (م 656ق) برای خلع خلیفه که با هوشیاری وزیر ناکام میماند؛ اما از آنجا که مؤلف هیچ گزاره تحلیلی در پیوند میان این وقایع ارائه نمیدهد، این فرضیه در ذهن مخاطب پررنگتر میشود که این وقایع جانبی را مؤلف تحت تأثیر تاریخنگاری عراقی، صرفا جهت رونق سخن و زینت روایت خود و نزدیککردن آن به ساختار قصه و داستان، افزوده است.
در ابتدا چنین به نظر میرسد که مؤلف میخواهد که واقعه فتح بغداد را یک داستان حماسی، و هلاکو را قهرمان این حماسه نشان دهد؛ ولی وقتی میبنیم اشعار حماسی حتی از زبان گروه مغلوب (خلیفه) نیز بیان میشود، این فرضیه کمرنگ میشود.
» مؤلف، از موقعیتهای زمانی مقدس و واژگان تاریخی که بار عاطفی ـ مذهبی دارد، جهت پررنگکردن تقابل مذهبی میان دو کانون خلیفه و وزیر بهره میگیرد؛ درحالیکه در راوی ناظر واقعه (خواجه نصیر) (م 672ق)، زمان رسیدن هلاکو به دروازه بغداد را 15 محرم، و ورود به این شهر را 28 محرم ذکر میکند.