خلاصه ماشینی:
"همانموقع که زنان و دختران دانشمند ما با هزاران امید و آرزو درجه دکترا و لیسانس از دانشگاههای خارجه گرفته بودند و بقصد خدمتگزاری به میهن خویش باز میگشتند، یک روز صبح زود آقای معاون وزارت فرهنگ خواجه پیر سیاه بلندقدی را بعنوان سربازرس مدارس دختران برؤسای مربوط معرفی نمود.
وزارت فرهنگ گرچه یقانونا تنبیه بدنی را ممنوع داشته است ولی آن مرحوم هیچگاه بیترکه که برای تفتیش مدارس نمیرفت و از دم در پیر زن درمان را نوازش میداد تا خانم مدبره و ناظمه و معلمهها که هرکدام سهمی بسزا میبردند.
یک وقتی مدیرهای شکایت داشت که حاجی بمن فحش داده تغییر کرده یکی دو ترکه هم به پشتم نواخته است.
روزی رئیسه مدرسه امریکائی دختران تهران با حال گریه و تأثر آمده شکایت آورد که این سیاه پیرزنگی سر کلاس به معلمهها فحش داده است."