چکیده:
یکی از پنداشت های رایج درباره یاسا این است که این شبه نظام حقوقی صحراگردان مغول در فرایندهای زمانی مختلف قدرت گیری و تحکیم قدرت آنان کارکردهای یکسانی داشته است. بررسی منابع تاریخی چنین پنداشتی را به چالش می کشد. در این مقاله ضمن نقد چنین پنداشتی نشان داده می شود که دگرگونی های سیاسی و آنچه که می توان منطق موقعیتی نامید بر وجه کارکردی یاسا اثر گذاری فراوان داشته است. از این لحاظ می توان قائل به دو دوره بود: دوره مغولان اولیه که یاسا کارکردهای نظم بخشی و حفظ اقتدار مغولان را بر جوامع زیر سلطه داشت و در دوره ایلخانان که یاسا برای جامعه مغولی اهمیت می یابد و کارکردهای سیاسی، اداری و نظامی خود را پیدا می کند.
خلاصه ماشینی:
البته در این باره ذکر چند نکته لازم است: اولا تا دورهی برآمدن ایلخانان و تصرف مجدد ایران توسط مغولان دورهای است که هنوز تسلط حاکمیت سیاسی بر سرزمینهای متصرفی به صورت کامل صورت نگرفته است و نوعی هرج و مرج و شورش در شهرها و بین امرا وجود داشته است با توجه به این که یکی از کارکردهای یاسا و حقوق مغولی ایجاد نظم نظامی در جامعه و سعی در به اطاعت درآوردن همهی جامعه از طریق نظام حقوقی بوده است به نظر میرسد اجرای یاسا در بعد اجتماعی به این دلیل صورت گرفته باشد که حاکمیت از آن به عنوان اهرمی در جهت کنترل جامعه و برقرار کردن نظم نظامی استفاده کرده است.
به نظر میرسد گزارشات منابع کلاسیک از به وجود آمدن تناقض و تضاد و چالش عملی در اجرای یاسا و جامعهی مسلمین نیز مربوط به دورهی قبل از شکل گیری حکومت ایلخانان بوده باشد چرا که به عنوان مثال جوینی که به ذکر گزارشهای دورهی اوکتای میپردازد مینویسد «در ابتدای حالت ایشان یاسا داده بودند که هیچ کس گوشتی تسمیه نکند و به رسم ایشان سینه شکافد»(جوینی، 1328، 1/ 163) به کار بردن کلمات «در ابتدای حالت» نشان دهندهی آن است که قبلا این بند از یاسا در جامعه اجرایی بوده است اما اکنون (در زمانی که جوینی به نگارش کتاب خود میپردازد) دیگر اجرا نمیشده است .