چکیده:
این مقاله به بررسی مفهوم سکولاریسم سیاسی در اندیشه مارسیلیوس اهل پادوا فیلسوف قرن چهاردهم ایتالیایی می پردازد. در همین راستا نشان داده م یشود که مارسیلیوس با شناسایی دو سویه بنیادی امر الاهیاتی مسیحی، یعنی سویه فراسیاسی و ذات سیاسی امر الاهیاتی، تفسیری را از متن مقدس ارائه م یکند که به «سیاست زدایی از مرجع امر الاهیاتی » یعنی کشی شها منجر شود. این نظریه «سکولاریسم نهادی » نامیده شده است؛ زیرا در نهایت متضمن این امر است که نهاد کلیسا به مثابه نهاد کلیسا فاقد قدرت اجبارآمیز دنیوی (یعنی قدرت سیاسی) است. این مقاله نشان میدهد که مفهوم سکولاریسم در خاستگاه تاریخی اش از خصایص ویژه امر الاهیاتی مسیحی جدایی ناپذیر است و در وهله اول باید آن را «امری مسیحی » دانست.
خلاصه ماشینی:
دوسويه الاهيات مسيحي : سويه فراسياسي و سويه قدرت ساز به لحاظ سياسي سکولاريسم نهادي در آراي مارسيليوس به نوعي سياست زدايي از مرجع امر الاهياتي يعني کشيش و روحاني مربوط مي شود.
مارسيليوس در مواجهه با سويه اول که از خصايص ويژه مسيحيت است ، با اتکا به نوعي روش شناسي اصلاح ديني ، از آن براي مقابله با قدرت سياسي پاپ در قرون ميانه متأخر و همچنين محدود ساختن وظايف کشيش به امور روحاني استفاده مي کند.
از همين رو وقتي نه خود مسيح و نه حواريونش بر کسي يا مالي به قضاوت نشسته اند و همچنين با عنايت به اينکه در تفويض هاي مستقيم صحبت از چيزي غير از آموزش و انجام مراسم ديني نرفته است ، و همچنين در نهايت با توجه به اينکه عهد جديد از هرگونه قوانين معطوف به مجازات در اين دنيا خالي است ، مي توان گفت که هم پيامبر، هم حواري و هم کشيش و در نتيجه مرجع امر الاهياتي مسيحي ، به معناي دقيق کلمه غيرسياسي هستند، به اين معنا که فاقد قدرت اجبارآميز و پيرو قدرت اجبارآميز نهاد امر سياسي يعني حکومت دنيوي هستند.
از همين رو، مارسيليوس براي پيشگيري عملي از سه مرحله عبور خواهد کرد: مرحله اول و دوم که يکي به صورت بندي مارسيليوس از رژيم مطلوب دنيوي و ديگري معطوف به نسبت مالکيت و روحانيت است ، سعي مي کنند با بستن ديگر منابع قدرت ساز در برابر نفوذ روحانيت ، امکان تقويت قدرت سياسي ذاتي مرجع امر الاهياتي را از ِ بين ببرد.