خلاصه ماشینی:
"نه برگردی از نیک پی همرهان چون با نیکنامان بوی همنورد(27) ابیات فوق، غیر از دهها بیت دیگری است که فردوسی در جایجای شاهنامه و نیز هجونامهی مشهور خویش آورده و در آن، ارادت خود به مولای متقیان و خاندان پیامبر سلام الله علیهم اجمعین را بازگفته است، نظیر این ابیات، که آرزوی خویش را برخورداری از شفاعت مولاعلیه السلام دانسته است: همی خواهم از روشن کردگار کزین نامور نامهی باستان که هرکس که اندر سخن داد داد بدان گیتیم نیز خواهشگر است منم بندهی اهل بیت نبی برین زادم و هم بر این بگذرم ابا دیگران مر مرا کار نیست که چندان زمان یابم از روزگار بمانم به گیتی یکی داستان ز من جز به نیکی نگیرند یاد که با تیغ تیز است و با افسر است سرایندهی خاک پای وصی چنان دان که خاک پی حیدرم بدین اندرون هیچ گفتار نیست(28) به راستی تاریخ شعر و ادب پارسی، کدام شخصیت را سراغ دارد که در آن روزگاران سرد و سیاه و تلخ، که «محمود غزنوی، از بهر عباسیان، انگشت در جهان کرده بود و قرمطی میجست، تا بگیرد و بردار کشد»، اینچنین آشکار و صریح از تشیع دفاع کند؟ بیراه نیست که شیخ عبدالجلیل قزوینی رازی، عالم پر اطلاع شیعی قرن ششم، نام فردوسی را در صدر اسامی شعرای پارسی زبان شیعه آورده و از وی به عنوان یک شاعر «شیعی و معتقد و متعصب»(29) یاد میکند و در عصر ما نیز استاد فقید، سید محمد محیط طباطبائی، به درستی خاطر نشان میسازد: «فردوسی، چنانکه از روی شاهنامه او را میشناسیم، از همهی شعرای ایران دلیرتر و بیپرواتر بوده است."