خلاصه ماشینی:
"4 دکتر مصطفی شیبی مینویسد: با مرگ ابو هاشم، تشیع دچار آشفتگی شد(!) محمد نوادهی ابن عباس مدعی امامت گردید و عبدالله بن حارث از اهل مداین گفت: امامت به عبد الله بن معاویه نوهی عبد الله بن جعفر طیار که به سال 130هجری کشته شد، انتقال یافت و هر دو فرقه مدعی شدند که ابو هاشم نوهی علی بن ابیطالب و پسر محمد حنفیه به آنان وصیت کرده است و بیان، هر دو دعوی را انکار کرد و گفت: ابو هاشم مانند پدرش، مهدی است و برای احدی وصیت نکرده است؛ با این وجود او خود مدعی آن شد که وصیو جانشین ابو هاشم است آن هم به نص الهی «هذا بیان...
حقیقت آن است که اینگونه یاوهها را به دیوانگان هم نمیتوان نسبت داد به ویژه مطالب منسوب به همین فرقهی هاشمیه دوم که راوندیه باشند همانها که بر ضد منصور شوریدند و خواهان خون ابومسلم خراسانی بودند و منصور حدود ششصد تن از ایشان را از دم تیغ گذرانید و آنان در واقع از بهترین یاران ابو مسلم بودند و او با گزینش آن عده، عازم عراق شده بود و در جنگ با عبدالله بن علی عموی منصور که در شام خروج کرده و خواهان خلافت بود، سخت آزموده شده و امتحان پس داده بودند ولی منصور با نیرنگ و خدعه ابو مسلم را نزد خود خواند و او را به قتل رساند و به دنبال آن، شورش هواداران ابو مسلم رخ داد و منصور آنان را هم به طریقی از بین برد ولی منصور از چنان جنایتی، سخت در هول و هراس بود و بیم آن داشت که دیگر هواداران ابو مسلم که در خراسان کم نبودهاند، سر به شورش بردارند و ساکت کردن آنان کار چندان آسانی نبود و لذا منصور نقشهی شیطانی خود را کشید و آن زدن _______________________________ 17."