چکیده:
از مهمترین شاخصههای فلسفه سیاسی اسلام، توجه به نبوت و جایگاه نبیصلی الله
علیه وآله در ساختار اندیشه سیاسی است. نبیصلی الله علیه وآله در فلسفه سیاسی
کلاسیک اسلامی از دو جهت، بسیار مورد توجه قرار گرفته است: اول آن که نبیصلی الله
علیه وآله در رأس ساختار سیاسی قرار دارد و قوام و دوام مدینه به او بستگی دارد؛
دوم آن که قانون در مدینه از نبی نشأت میگیرد. در تفکر اسلامی نبیصلی الله علیه
وآله که با عالم فوق قمر در ارتباط است، معارف را در قالب شریعت که هم شامل قواعد
فردی - اخلاق - و هم قواعد عمومی - قانون مدینه - میشود از جانب خداوند دریافت
کرده و به عموم انسانها عرضه مینماید. در زمان حضور نبی مکرم اسلامصلی الله
علیه وآله آیات قرآن و سیره و سنت او مبنای عمل و راهنمای افراد در زمینه امور فردی
- اخلاق - و امور اجتماعی - قانون - تلقی میشد. اما آنچه امروزه برای مسلمانان
مبنای عمل است، آیات قرآن و عملکرد معصومینعلیهم السلام است. بنابراین اگر نص
صریحی در قرآن یا سیره معصومینعلیهم السلام در مورد خاصی وجود داشته باشد، در آن
زمینه نیازی به قانونگذاری احساس نمیشود. در غیر این صورت میتوان حکم مورد نیاز
را از ادله شرعی استنباط کرد. علم فقه با شیوههای خاص خود عهده دار تعیین قواعد و
قوانین مورد نیاز است. اما در مواردی که نص صریحی وجود ندارد و استناد به سیره یا
سایر مستندات نیز امکانپذیر نیست، باید آنچه به عنوان قاعده و قانون وضع میشود،
مطابق با شریعت باشد یا حداقل مخالفتی با آن نداشته باشد. به همین دلیل است که
قانون موضوعه در میان مسلمانان، چندان نمیتواند جایگاهی داشته باشد و بخش کوچکی از
قلمرو قانون در میان مسلمانان را به خود اختصاص میدهد. بر این اساس، قانون در
دیانت اسلام و به تبع آن در تفکر اسلامی، پیوندی وثیق با دو مفهوم شریعت و نبوت
دارد و نبیصلی الله علیه وآله بهعنوان صاحب، مبلغ و آورنده شریعت، از سوی
خداوند، منشأ اصلی و منبع اساسی قواعد مورد نیاز افراد بشر در قالب قانون تلقی
خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"نتیجه گیری اگر بپذیریم که معرفت شناسیها، جهان بینیها و به طور کلی نظام دانایی در هر تمدنی مبنای روش اندیشه و زندگی یک قوم به طور عام و زندگی سیاسی به طور اخص را تشکیل می دهند و نیز بپذیریم که در تمدن اسلامی نگاهی الهی و قدسی به جهان و تاریخ حکمفرماست به طوری که سبب شده تا انسانها خود را مخلوقی محتاج تعلیم، وحی و هدایت تلقی کنند، از سوی دیگر این فرض را نیز قبول کنیم که انسانها به اعتبار تمدنی خود، از پنجرههای متفاوتی به جهان می نگرند و در نتیجه نقشه های متفاوتی از جهان ترسیم میکنند و برای اداره چنین تصوری، ایدهها، افکار و نهادهای سیاسی متناسب و متنوعی خلق میکنند،(111) شاید بتوان با توجه به نگاه مسلمانان به انسان و جهان، این جمع بندی را داشت که در جهان تصوری مسلمانان شریعت که از کانال وحی و از طریق پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از سوی خداوند رسیده است مبنای عمل مسلمانان در تمامی شئون فردی و اجتماعی آنان است.
شریعت به عنوان قانونی که از پیش داده شده یا قانون الهی این ذهنیت را برای مسلمانان ایجاد نموده است که در مورد قانون، قانون گذاری، مدل حکومت و شیوه اداره اجتماع نیازی به تامل و اقدام فیلسوفان و متفکران مسلمان نیست و باید آن را به شریعت، وحی و نبی صلی الله علیه وآله واگذار کرد؛ حتی اگر فقها می خواهند در منطقةالفراغ و در مواردی که نصی وجود ندارد، حکمی صادر کنند، باید بر مبنای شریعت و با جست و جو در قواعد شریعت به استنباط حکم و ارائه قاعده کار اقدام نمایند و حتی اگر در شریعت پاسخی نیافتند، نباید پاسخ آنها کمترین مخالفتی با شریعت داشته باشد."