خلاصه ماشینی:
"وگرنه اگر کسی به کمالات برسد ولی هنوز روءیت کمال و روءیت نفس کند و خود را ببیند، خویش را در میانه حایل ببیند و به خود التفات داشته باشد، کمالات را از خود بداند و به خود بگیرد و از خود ببیند، چنین شخصی هنوز رسوباتی از ناخالصیها و خودکامگی و سطوت نفس در او باقی است: در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم ء تا علم و فضل بینی بیمعرفت نشینی یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی «حافظ» چنین نیست که با رسیدن به «مقام فنا» کار تمام شده باشد و آدمی از شر نفس و سیطره نفس خلاص شود، بلکه تازه مشکل در این است که این کمالات را که از خدا گرفته است به خویش نسبت دهد و استفاده و سوءاستفادههای نفسانی از آنها بکند، یعنی مشکل روءیت نفس.
یعنی آن روحیه نقادی علمی و دقت عالمانه در امام هست ولی در دیوان اشعار، نشانی از اصطلاحات عرفانی مثل احدیت و واحدیت و بحثهای فنی و فیلسوف مآبانه و پیچیده در باب وحدت وجود و تجلی و اسماو صفات و امثال اینها نیست، بلکه سخن از درد هجران و شوق فناست: بیخود از خود شدم و کوس اناالحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم اینجا ظهور شخصیت عارفی است که در راه یار و معشوق حتی از آبرویش هم میگذرد."