خلاصه ماشینی:
"حتی اگر برحسب اتفاق دراین ایام، پژوهشگران آثار باستانی، باور خود را درباره نویسنده «فن شعر» تغییر میدادند، ما میبایستی هنوز برای شرح و بیان این اشارات فشرده و تا حدودی آشفته به نظام فلسفه یونانی مراجعه کنیم، یعنی به آن نظام (سیستم) فلسفی که به سادهترین وضع و حال، آثاری مانند «درباره آسمان» و به ویژه «متافیزیک»، «اخلاق» و «سیاست» ارسطو به آن نظام مرتبط میشود.
در زمینؤ شکلبندیهای طبیعی نیز وضع همانطور است که در چیزهای مصنوع زیرا بذر [گیاهدقیقا همانطور تولید میکند که چیزهای محصول هنر» (متافیزیک، کتاب هفتم، فصل نهم) بههرحال، دقیقا این معانی نیست که بهتوضیح آن چیزهایی میپردازد که گذارههای نخستین «فن شعر» میگفت مشعر براینکه برخی از میزها مانند موسیقی، نقاشی و شعر همه بازنمایی (تقلید) میکنند و در فرجام میتوان تصمیم گرفت دست به کار ترکیب معانی شد اما پیش از هرچیز باید واژگان «بازنمایی» قدس سرهدر فن شعر[ را نه بهعنوان ارجاع به قسمی کمککار یا همانندی با طبیعت بلکه بهعنوان ارجاع به «مانندسازی» یا با «تصویرپردازی» از طبیعت دریافت.
اما باید پرسید در «بازنمایی شاعرانه» چه آرمانی عرضه میشود؟ آیا ما از راه تصور آرمانی میتوانیم نشان دهیم شعر در مقام تصویر همچنین بازنمایی حسی است از پیش تعریف شده از فراروندی که به طبیعت کمک میکند؟ آیا میگوییم که شعر آنطور که در کتاب «سیاست» در معنای تربیتی فهمیده شده، با عرضه تصاویر آرمانی به نیروهای طبیعت اخلاقی آدمی یاری میرساند یا موازی با آنهاست؟ اگر ما چنین گوییم البته به این موضوع بسیار نزدیک خواهیم شد که شرط و قیدی آموزشی در تعریف خود از شعر بگنجانیم و دراین زمینه حتی از آنچه گویا خود ارسطو میخواست به چنین موضوعی نزدیکتر خواهیم شد."