چکیده:
یکی از مباحث اساسی در فلسفه اقتصاد اسلامی تبیین مبانی اخلاق هنجاری نظریات اقتصاد اسلامی است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی به بررسی تطبیقی پارادایم خودگرایی در اقتصاد اسلامی و متعارف میپردازیم. در این زمینه این سوال مطرح است آیا میتوان خودگرایی که به عنوان پارادایم و هسته سخت اقتصاد متعارف پذیرفته شده را مبنای اخلاق هنجاری در نظام اقتصادی اسلام قرار داد؟ اصولا تفکر اسلامی غایتگروی را میپذیرد یا وظیفهمحوری؟ پاسخ تحقیق حاضر به پرسش مذکور این است که مبنای اخلاق هنجاری اسلام وظیفهگرایی است. بنا به فرضیه مقاله، در مواردی که قوام وظیفه در مرحله اقدام، به کسب نتیجه باشد، قید نتیجه در اطلاق وظیفه اخذ میشود و موضوع وظیفه با وصف قید خاص، اطلاق دارد؛ بدین ترتیب نیازی به پناه بردن به نتیجهگرایی نیست؛ چراکه تلاش برای دستیابی به نتیجه در اینگونه موارد، خود بخشی از وظیفه است؛ این نوع تکلیفگروی را «وظیفهگرایی عام» مینامیم. این وظیفهگرایی، موتور تقویتکنندهای به نام حبذات به مثابه یک داعی دارد. بر اساس یافتههای تحقیق اجتماع دوگانهی وظیفه ـ حبذات، در اقتصاد و غیر آن، امری پارادوکسیکال نیست؛ حب ذات در اسلام با خودگرایی در اقتصاد متعارف از نظر مبانی و هویت، اختلاف جوهری دارد.
One of the fundamental issues in the philosophy of Islamic economics is explaining the foundations of normative ethics of the theories of Islamic economics. Using analytical method, this paper seeks to study the paradigm of egoism in the Islamic and conventional economics. Now, this question arises whether or not egoism, which is accepted as the paradigm and hard core of the conventional economy, can be considered as the foundations of normative ethics in the Islamic economics. Basically, Islamic thought accepts Consequentialism or Deontology? Answering the above question, this paper exposes that, the foundation of the normative ethics of Islam is Deontology. According to the hypothesis, in cases where consistency of duty depends on the consequence in action, the clause of consequence is assumed in the generality of the duty, and the subject of duty has the generality by the specific clause state; thus, there is no need to look for of Consequentialism; because the attempt to achieve a result in these cases is itself a part of duty; this type of "Deontology" is called "General Deontology". This Deontology has a booster engine by the name self-interest as a motive. Findings show that, the realization of the dual union of duty and self-interest is not paradoxical in economics and so on. There is a significant difference between self-interest in Islam and egoism in the conventional economy in terms of foundations and identity.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این نظریه، ما نباید تنها نفع خود (خودگرایی) یا خیر دیگران (دگرگرایی) را در نظر گیریم؛ بلکه باید بیشترین سود را برای بیشترین افراد قائل گردیم؛ چنانکه استوارت میل میگوید: فداکاری یا ازخودگذشتگیای که موجب افزایش خوشبختی کلی نشود، بیفایده تلقی میشود (پریست، 1957، ص22).
حب ذات با خودگرایی مصطلح در اقتصاد متعارف و در فلسفه اخلاق تفاوت دارد: اولا از منظر مکتب خودگرایی، خود یا ذات منحصر به خود مادی و جسمانی است؛ یعنی این دیدگاه مبتنی بر یک نوع انسانشناسی ماتریالیستی است؛ درحالیکه ذات انسان از دید اسلام، منحصر در بعد مادی و طبیعی نیست، بلکه انسان دارای بعدی مجرد است که حقیقت انسانیت به آن وابسته است؛ ثانیا از نظر مکتب خودگرایی، منفعت، یعنی سود، کمال مادی و لذایذ حیوانی؛ در حالی که نفع از دیدگاه اسلام، به معنایی فراتر از منافع مادی و جسمانی اطلاق میشود: منفعت همان سود اخروی و جاویدان است که دارای سه شاخصه پایداری، شدت و خلوص میباشد؛ ثالثا و چنانکه قبلا بیان شد، در نظریه خودگرایی، شاهد تعارض و تزاحم منفعت شخصی افراد، بدون راهحل هستیم؛ درحالیکه در حب ذات از دیدگاه اسلام اساسا تعارض و تزاحم مطرح نیست.
بهجز آنچه بیان شد، تکلیفگرایی در ابعاد مختلف اقتصادی، آثار قابل ملاحظهای دارد؛ مثلا در عرصه مصرف، وظیفهگرایی است که بر اساس آن بر وجدان بشری و عدم ظلم به دیگران تأکید میشود؛ از دو حیث، مصرف بیرویه به ظلم خواهد انجامید: اولا با افزایش قیمت که بر اثر فشار تقاضا صورت میپذیرد، بسیاری از افراد، قدرت خرید خود را از دست میدهند و زمینه ظلمی برای دیگران که در همان زمان زندگی میکنند، یعنی ظلم دروننسلی، پدید میآید؛ ثانیا با هدر رفتن منابع کمیاب، امکان رشد پایدار از بین میرود و این امر، اسباب فقر و عقبماندگی را برای نسل بعدی فراهم میآورد.