چکیده:
این تحقیق بر پایهی نظریههای حوزهی مطالعات شهری از جمله طراحی شهری و
جامعهشناسی مطالعه شده است. هدف از این تحقبق بررسی عوامل موثر بر مشارکت شهروندان
در مدیریت و توسعهی فضاهای شهری که با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و با تکنیک
پرسشنامهی دادهها جمع آوری شده است. جامعهی آماری مناطق ۲۲ گانهی شهر تهران و
نمونهی مورد نظر مناطق ۲۲-۹۱ شهر تهران و تعداد نمونه ۶۷۰ نفر هستند که با استفاده از
فرمول کوکران انتخاب شدهاند. برای گردآوری دادههای تحقیق از روش نمونهگیری خوشهای و
چند مرحلهای سیستماتیک استفاده شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که میزان
مشارکت پذیری شهروندان در فضاهای شهری در سطح متوسط به پایین قرار دارد. در تبیین این
میزان از مشارکت» متغیرهای نوع تصور از اهمیت مشارکت (۲-۰/۵۰۹) نوع تصور از پیامدهای
مشارکت (۳-۰/۶۵۲)» میزان رضایتمندی شهروندان از برنامهها و عملکرد مدیریت شهری
(۲-۰/۵۶۱) و نیز نوع تصورات شهروندان از مهارت و تخصص خودشان (۳-۰/۶۰۷)» بر میزان
مشارکتپذیری آنان در مدیریت و توسعهی فضاهای شهری تاثیر میگذارند. در واقع این عوامل
نقش بسزایی در مشارکتپذیری شهروندان در تمامی عرصههای اجتماعی و فرهنگی که
مدیریت شهری متولی آن است. دارد
خلاصه ماشینی:
ir تاريخ وصول : ٩٢/٨/١٥ تاريخ پذيرش : ٩٢/١٢/١٥ مقدمه شهر محل تجمع افراد ، آشنا و غريبه است و افراد در تعامل با يکديگر احسـاس نيـاز بـه ايجاد روابط اجتماعي ميکنند که ماحصل اين روابط اجتماعي، تـراکم اخلاقـي و تـراکم مادي در فضايهاي انسان ساخت شهري است بـه طـوري کـه مشـارکت شـهروندان در توليد ارزشهاي مشترک نمود عيني پيـدا کـرده اسـت و از طـرف ديگـر تـراکم مـادي در شهرها هر روز متراکم تر ميشود يعني نسبت جمعيت به مسـاحت باعـث محـدود شـدن فضاي شهري شده است ، به طوري که دورکيم (١٨٩٥) معتقد است که تراکم مادي باعث افزايش تراکم اخلاقي نميشود زيرا راه ها و شبکه ي خطوط راه آهن و متـروي شـهري و همچنين بازارها و نظاير آن بيشتر مايه ي رونق کسب و کـار مـي شـوند تـا همجوشـي و نزديکي جمعيتي ها و نتيجه ي تراکم اخلاقي به تـراکم فيزيکـي مـيانجامـد ولـي تـراکم فيزيکي به تراکم اخلاقي منجر نميشود.
با توجه به موضوع تحقيق ما که در سطح خرد مطـرح اسـت و به بررسي ميزان مشارکت شهروندان (سطح ذهني) و عوامل مـؤثر بـرآن (سـطح ذهنـي و عيني) به مشارکت در حفظ ،نگهداري و توسعه ي فضايهاي شهري شهر تهران ميپـردازد بنابراين ترکيبي از نظريه ي رابرت دال و نيز نظريه ي کنش موجه آيزن و فيش بـاين را در بررسي موضوع مورد پژوهش به کار خواهيم بسـت و بـدين منظـور نخسـت بـه شـرح مبسوطي از اين دو نظريه ميپردازيم : رابرت دال پديده ي گرايش و عدم گرايش افراد به مشارکت در امور اجتماعي-سياسـي را مورد توجه قرار داده و عواملي را که نهايتا منجر به تصميم و تمايل فرد بـراي مشـارکت ميگردد مورد بررسي قرار ميدهد.