چکیده:
آقای شبستری در این گفتوگو درباره انواع فهمها از دین سخن گفته و معتقد است که برای فهم قرآن باید از پیامبر آغاز کرد و او را نیز در زمینه تاریخی خودش شناخت. مسأله اصلی در اسلام ارجاع به خداوند است و نبوت جنبه فرعی دارد. قرآن در همهجا تنها میخواهد یک نحوه نگرش را ایجاد کند و آن ارجاع به خداوند است و نمیخواهد از چیزی خبر دهد. همچنین قرآن نمیخواهد امر و نهی کند و تنها میخواهد به مصداقهای عدالت راهنمایی کند.
خلاصه ماشینی:
"آیا تجربه محمدبن عبدالله علیهالسلام با تجربه عیسی علیهالسلام قابل قیاساند؟ یا اصلا این سؤال را نباید پرسید؟ اگر این باشد چه لوازم و لواحقی بر آن مترتب است؟ مثلا مسیلمه کذاب که در اعتقاد مسلمین کذاب است چرا در این تلقی سخنانش شنیدنی نباشد؟ چرا فقط سخنان پیامبر اسلام شنیدنی باشد؟ آیا تقریری که اینجا به دست داده میشود صرفا مبتنی بر تبیین حادثه پس از وقوع (post hoc explantion) است و تبیینی که مسلمین بر آن گذاشتهاند؟ به هر حال مسأله اساسی و اولیه، اثبات نبوت کسی نیست، و اینکه چه کسی واقعا نبی است و چه کسی نیست، بلکه، مساله اصلی این است که کسی ما را، به گونهای متوجه خدا کرده است.
اگر نمیتوانیم ببینیم چه راه دیگری میتوانیم به سوی خدا داشته باشیم؟ آن خدایی که پیامبر اسلام مطرح کرد و در تاریخ آورد و از این طریق یک دین پدید آورد، این خدا امروز برای ما چه معنایی دارد؟ او کیست؟ مسأله این است که اصلا میتوانیم از خدا حرف بزنیم؟ آیا این حرف زدن ما معنا دارد؟ من فکر میکنم اگر قرار باشد کلام جدیدی بین مسلمانان شکل گیرد، حول و حوش این مساله باید شکل گیرد.
افزون بر اینکه اگر بخواهیم حکم را مختص مصادیق جزئی کنیم، در همان زمان پیامبر نیز نمیتوان تفسیر درستی برای آیات قرآن که حکم خدا را بیان میکند پیدا کرد؛ زیرا مطابق تفسیر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن احکام الاهی کلی هستند و همه مسلمانان، و بنابر نظر آقای شبستری دست کم همه مسلمانان آن زمان، ملزم به اطاعت از آنها بودهاند، در حالی که طبق نظریه آقای شبستری میبایست مخصوص موارد خاص باشند."