چکیده:
فرهنگ معاصر و به عبارت بهتر فرهنگ جامعه مدرن آکنده است از اخلاق مصرف، مشخصهای که در دوره اخیر با گسترش نقش بازار آزاد (برآمده از نئولیبرالیسم اقتصادی) و افزایش نقش تصویر در فرایندهایی از بازیهای معنایی پسامدرن شکل دیگری به خود گرفته است. از سوی دیگر فضاهای تجاری و مالها، امروز به دلیل ماهیت سرپوشیدهشان بیش از گذشته مرز بین مطالعات معماری و شهرسازی را کمرنگ کرده و تحلیلهای اجتماعی-مکانی خاص خود را میطلبند. این موضوع با توجه به نقش فضاهای عمومی شهری و معماری در زندگی روزمره افراد جامعه از یک سو، و تغییر معنای تولید شده در محیطهای پساصنعت و پسامدرن از سوی دیگر، اهمیت بیشتری مییابد و لزوم پرداختن به موضوع مصرف، خصوصا از زاویهای معناشناختی در مطالعات معماری و شهری را ایجاب میکند.
هدف : این پژوهش در حوزهای میانرشتهای به دنبال ارایه یک چارچوب برای تحلیل معنای محیطی مبتنی بر نظام تولید و مصرف فضا در مراکز خرید بزرگ شهری است. همچنین سوال مقاله عبارت است از اینکه چگونه میتوان معنای محیطی را از دریچه نظام تولید-مصرف فضا در مالها و مراکز خرید مورد تحلیل قرار داد؟
روش تحقیق : برای پاسخ به سوال فوق با روشی مبتنی بر استدلال منطقی و تحلیل محتوا چارچوبی اولیه برای تحلیل معناشناختی فضاهای مصرفی معماری تدوین شده و معانی ادراکی و تداعیگرایانه ناظر بر انواع مصرف فضا را مبتنی بر عناصر ثابت، نیمهثابت و غیرثابت آنها در مراکز تجاری (با نگاهی به تهران معاصر) دستهبندی میشوند.
نتایج : نتایج این پژوهش نشان میدهد علیرغم اینکه طراحان این مراکز تلاش زیادی برای ایجاد فضایی با کیفیت (به زعم خود) و تولید معانی تداعیگر در ذهن مخاطبین، پیش از ورود به فضا و استفاده از آن، انجام دادهاند، لیکن آنچه پس از تجربه فضا توسط مخاطبان و مصرف آن در خلال زندگی روزمره باقی میماند، نه معانی تداعیگرایانه کامل و اصیل بلکه بیشتر معانی ادراکی مبتنی بر تصویرهای بزکشده و کولاژگونه پسامدرن است. همچنین به نظر میرسد حضور «فقرا» و «اقلیتهای فرهنگی» در مراکز اغنیا، با سبکزدایی از سبکهای منحصر به فرد تولید شده به واسطه نوع کالاها، کیفیات معماری و موقعیت جغرافیایی این مراکز، نظام معنایی تولید شده به واسطه الگوهای سرمایهداری را متزلزل و دستخوش تغییر میکند.