چکیده:
بررسی فلسفه جدایی «اشعری » از مکتب پیشین خود «معتزله »، از مسائل تاریخی کلامی و
امروزه جزو مسائل فلسفه های مضاف است که در بین متکلمان اهمیت دارد. نویسنده در این
مقاله ضمن تفکیک موضوع در دو مقام «فلسفه کنارهگیری اشعری از معتزله » و «فلسفه تاسیس مکتب اشاعره »، به بررسی علل این دو محور پرداخته است . در مقاله حاضر، فلسفه تاسیس
مکتب اشاعره در دو فلسفه سلبی و اثباتی مورد بحث قرار میگیرد. در فلسفه سلبی عوامل موثر در
کنارهگیری به دو قسم «معرفتی = دلیل گرایانه » و «غیرمعرفتی = علت گرایانه » تقسیم شده است .
ادله معرفتی (کاستی های معرفتی مکتب اعتزال و جلوگیری از شیوع عقاید افراطی اهل حدیث )
نسبت به علل غیرمعرفتی (دستور پیامبر در عالم رویا، تغییر حاکمیت و دنیاطلبی ) نقش موثرتری
داشته است . در بحث فلسفه اثباتی دو عامل : جمع رویکرد عقلی و نقلی (معتزله و اهل حدیث )
و رقابت با ابوهاشم برای تصدی ریاست مکتب اعتزال ، مورد تحلیل قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
نکتۀ قابل تأمل اینکه حرکت اشعری، حرکت تازهای نبود، بلکه معتزلیان زیادی بودند که به خاطر نپذیرفتن بخشی از عقاید مکتب اعتزال، از آن جدا شدند و خود فرقههایی مانند «ضراریه» و «نجاریه» را تأسیس کردند (شهرستانی، 1364، 1: 102ـ103)؛ اما به این دلیل که او پس از این جدایی، شروع به ابطال عقاید آنان نمود و از طرفی، به طور کامل از عقاید اهل حدیث پیروی نکرد و اقدام به تأسیس مکتب جدیدی نمود (شهرستانی، 1364، 1: 106) ـ و مکتبش فراگیر شد ـ اعتزال او از مکتب اعتزال، از حرکات مهم تاریخ کلام اهل تسنن است.
اشعری برای اصلاح و تعدیل مکتب اهل حدیث، باید از معتزلیان جدا میشد، چراکه میان معتزله و اهل حدیث اختلاف شدیدی وجود داشت و آنان به هیچ وجه سخن فرد معتزلی را نمیپذیرفتند؛ از این رو، اشعری با اعلام کنارهگیری از معتزله و نقد آرای آنان، مقبولیتی برای خویش در میان اهل حدیث به دست آورد و تا حدی آنان را همراه خود نمود و به تدریج عقایدشان را هم تعدیل کرد (سبحانی، 1415ق، 2: 26).
جمعبندی برای بررسی فلسفۀ تأسیس مکتب اشاعره در مقام نخست، ابتدا به تبیین مبانی و عوامل سلبی مؤثر در اعتزال اشعری از مکتب معتزله پرداخته شد که آن شامل ادلۀ معرفتی، مثل «کاستیهای معرفتی» و «جلوگیری از شیوع عقاید افراطی اهل حدیث» میشود.
در مقام تبیین فلسفههای اثباتی اشاره شد: از آنجا که مکتب اهل حدیث بر «نقل» و مکتب معتزله بر «عقل» تأکید داشتند و این برای اشعری پذیرفتنی نبود، لذا در صدد جمع بین رویکرد عقلی و نقلی برآمد که رهآورد آن، تأسیس مکتبی به نام «اشاعره» شد.