خلاصه ماشینی:
ژاپنیها در هنر از سرآمدان و نغز کارانند.
صورتنگاری آنها بسیار دلپسند و پرآوازه است.
در سوزندوزی و چینیسازی و کارهای چوبی و صدفی و ابریشمی ولاکی نیز آثار نفیس و ارجمند دارند.
تئاترشان و رقصشان و آوازشان و موسیقیشان نیز در حدّ لطف و ذوق و ملاحت است.
آثار ادبی و بخصوص شعر این ملت نیز نغز و بدیع و شورانگیز است.
اگر چه خطشان سخت پیچیده و تابدار و دشوار مینماید،اما تمام ساکنان جزایر ژاپن صددرصد باسوادند و خواندن و نوشتن میدانند و در هر علمی کتابهای بسیار بزبان خود دارند.
من از سفر ژاپن لذّتی بیش از حدّ وصف بردم.
این یادداشت تنها یادبودی است از دیدار سرزمین آفتاب تابان،و گرنه زبانم و بیانم و بنانم بهیچوجه نمیتواند چنانکه باید طبیعت زیبا و همّت بلند وبزرگمنشی و آزادگی و پاکیزگی و پرکاری و درستی این ملت بزرگ و بلندآوازه را وصف کند.
امید من اینست که مردمان ژاپن همواره در این نیکاختری و شادکامی بمانند واز بد حادثهء روزگار در امان باشند.
محمد علی معیری-محسور چه میشد؟...
چه میشد گر که چون گل میشکفتی در کنار من دمی میبردی از بوی دلاویزت قرار من بیا ای جان که دل از دوریت جفت جنون آمد برو ای غم که جان آید دمی اندر کنار من سحر با شمع خلوت چونکه گفتم ماجرای دل بسوزم خنده زد و آنگه بکرد اشکی نثار من بود تا گل چرا از سبزه جویم بوی آغوشت بود تا شمس تابان کی قمر آید بکارمن از آن دربر نمیگیرم تنت را با همه حسرت که ترسم خرمن حسنت بسوزد از شرار من برد باد حوادث چون پر صیدم بهر سوئی کشد خوناب دیده هردم از هستی دمار من تو آنگه برسرم آئی و از حال دلم پرسی که شمع نیمه خاموشی بگرید بر مزار من قدم نه یکره از راه صفا بر تربت مسحور مگر یکدم نشیند بر کف پایت غبار من