خلاصه ماشینی:
"خدا بیامرزد پدر آن شاعر را که گفت: نه در مسجد گذراندم که رندی نه در میخانه کاین خمار خام است میان مسجد و میخانه راهی است خدا راعاشقم آن ره کدام است از آن دوست عزیز خواهش دارم که اگر باین طریق مستقیم و راه هدایت پی بردهاید طلبا لمرضات الل?ه دست این اردتمند را که پای طلبش بسنگ حیرت خورده بگیرید، و از وادی سرشکستگی نجاتش دهید.
باور بفرمائید که اگر صحبتی از دانشگاه و دانشسرا و دانشکده و فرهنگستان و غیره میشنوید همان آواز دهل است،والا چگونه ممکن است ملتی که در یک سال و نیم قبل مخلص از خدمت نخبهء اهل علم و فضل ایشان اجازهء مرخصی گرفتم بیک نفحهء صور و فوت کاسهگری صاحب این همه عالم و فاضل و مؤسسات علمی شود و این Generation Spontonee بچه کیفیت صورت گرفته؟خودمانیم و بین خود صحبت میکنیم.
حال این آقایان چیست و تمتعی که از حیات ادبی خود بردهاند کدام است؟بیچاره قزوینی که بعد از مالهای سال دربدری و خونجگری تصادف روزگار قوت لایموتی باو میرساند و حال زندگانی مادیش خوش نیست."