چکیده:
موضوع مقاله، تاملی عرفان شناختی در داستان ماهان کوشیار در هفت پیکر نظامی است. این
پژوهش درپی جواب دادن به این سوال است که در شعر نظامی، داستان ماهان کوشیار از چه
ساختاری برخوردار است و چه مولفه هایی دارد؟ این مولفه ها در اندیشه و شعر او به چه صورتی به کار رفته است؟ « عرفان » و « شناخت » چه راهکارهایی برای سیر انجام دادهاند؟ مقاله، تحلیل محتوایی (Content Analysis) شیوة بررسی اشعار است که با استفاده از
آن و تجزیه و تحلیل داده های متن، به ابعاد گوناگون سوال های طرح شده پاسخ داده شده است.
انسانگرایی و رهایی انسان از مشکلات موجود- البته با ساختار و چهارچوبی که نظامی هنگام طرح
داستان ایجاد کرده است- و راهکارهایی که عرفان و شناخت انسان ارائه کرده است، از مهم ترین
مبانی تحلیل این داستان محسوب میشود.
The Subject of the paper is to reflect cognitive mysticism in the story of Kooshyar Mahan in Nezami's Haftpeykar. This study seeks to answer the question of Nezami's poetry, What the structure of Mahan Kooshyar tale is and what the components are. How the components are used in his thought and poetry. What kind of solutions have "Knowledge" and "mysticism have done for the whole story?
In this paper, the content analytical method was to study the poetry with which the analysis of the textual data, as various aspects as the questions raised have been answered.
خلاصه ماشینی:
انسانگرایی و رهایی انسان از مشکلات موجود- البته با ساختار و چهارچوبی که نظامی هنگام طرح داستان ایجاد کرده است- و راهکارهایی که عرفان و شناخت انسان ارائه کرده است، از مهمترین مبانی تحلیل این داستان محسوب میشود.
در مقابل، خرد انسان بازدارندة عمل این دیوان در درون انسان است: نبرد دیو آرزوم از راه آرزو را گرو کنم به گناه (نظامی، 1363: 91) تجسم اعمال و خیالات بد انسان در هفتپیکر نظامی در داستان ماهان کوشیار که با دیوان محشور میشود تحت مقولة دیونمایی تصویر شده است.
چنانکه پس از توبة ماهان، خضر در مقابل او مجسم میشود و میگوید که من تجسم اعمال خوب تو هستم که به نظرت میآید و چون پیش از این، مرتکب اعمال بد بودهای خیالات تو نیز به شکل دیو مجسم شده است: در خیال دروغ بیمددی است راستی حکم نامة ابدی است سادهدل شد در اصل گوهر تو کین خیال اوفتاد در سر تو اینچنین بازیای کریه و کلان ننمایند جز به سادهدلان ترس تو بر تو ترکتازی کرد با خیالت خیال بازی کرد گر دلت بود آن زمان بر جای نشدی خاطرت خیالنمای (همان: 252) در داستان ماهان، خضر حضور دارد و او را از دست غولها و جادوگران نجات میدهد.
(رک، زرینکوب، 1379: 17) یکی از محرزترین تفاوتهای موجود در محتوای داستان یا رویکرد نظامی که نوعی آشناییزدایی محسوب میشود، پرداخت شاعر به عرفان و ارتباطدادن آن با زمین و طبیعت حاکم بر زندگی انسانها در برابر عواملی بیرون از حوزة اختیار انسان (جنها و غولها) است.