چکیده:
فقدان، اگرچه تجربهای مشترک میان انسانهاست، تعریف و گسترهی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشتهای گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهشگران و درمانگرانی است که با این پدیده روبرو میشوند. در این مطالعه، که به شیوهای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونهگیری هدفمند و به کمک گروههای کانونی و مصاحبهی ژرفنگر انجام گرفت، در مجموع تجربیات 13 نفر به صورت گروهی و 8 نفر به صورت انفرادی در خصوص تعریفشان از چیستی فقدان و فقدانهایی که در طول زندگیشان تجربه کردهاند اخذ و آوانویسی و بر اساس روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری تحلیل شد. نتایج به دستآمده نشان داد که تعریف جوانان از فقدان را میتوان در سه گونهی کلی تعریف فقدان برمبنای از دست دادن، برمبنای پیامدهای هیجانی و همچنین بر مبنای نداشتن شیء مطلوب دستهبندی نمود. همچنین گسترهای از تجارب فقدانهای فردی و ارتباطی شامل فوت افراد نزدیک، فقدانهای خانوادگی، عاشقانه یا دوستانه، اقتصادی- اجتماعی، جسمانی و نهایتاً فقدانهای مرتبط با مفاهیم ذهنی شناسایی شد. در نهایت مقایسهای با تحقیقات گذشته نشان داد که فقدانها دامنهی وسیعتری از آنچه که تا کنون شناسایی شده بود را در بر گرفته و تا حد زیادی وابسته به زیستجهان و فرهنگ افراد مورد بررسی هستند. در نتیجه ضروری به نظر می رسد که تحقیقات آتی واکنش به فقدان های مختف فردی و اجتماعی را از حیث شباهتشان به واکنش های متداول در سوگ مورد بررسی قرار دهند.
خلاصه ماشینی:
یکی از مثال های مهم ناشی از تجربه ی فقدان مرتبط با سبک زندگی، از دست دادن شغل است که میتواند مسیر زندگی را به طور فراوانی تغییر دهد.
خانم ه در روایت زندگیاش از افت تحصیلی به عنوان یک فقدان ثانویه ناشی از فوت پدر صحبت میکند و میگوید: «بچه ی درس خونی که فرزانگان نمونه مردمی قبول شده بود، توی المپیاد ریاضی تهران رتبه ی دومو آورده بود، درس نخوند و معدلش شد ١٨ و این خیلی براش بد بود.
به عنوان مثال برای آقای الف دعواهای پدر و مادر جزو تجربه های فقدان در دوره ی کودکی است به طوری که در تعریف خاطرات دوران کودکیاش به آن این گونه اشاره میکند: «یک سری دعواهایی بود که توی خونه بین مامان و بابام رخ میداد.
نبود یا از بین رفتن رابطه با دوستان به عنوان منابع اطمینان بخش با احساس فقدان جدیای همراه است و با شکل گیری مفهوم عشق فقدان های مرتبط با آن نیز شروع به نقش آفرینی در روایت زندگی فرد میکند.
باید به این نکته توجه داشت که برخی از شرکت کنندگان تحقیق که در تعریفشان از فقدان یا شرح خود از چیستی این پدیدار، بر تعریف اول از فقدان بر مبنای از دست دادن ها تأکید کرده بودند، در روایت زندگیشان ، به واکنش هایی از جنس واکنش های شناختی و هیجانی متداول در سوگ به دنبال نرسیدن به خواست ها و آرزوهایشان یا از دست رفتن یک فرصت احتمالی اشاره کردند.