چکیده:
واکاوی راهبردهای نظامی حکومتهای ایرانی در سدههای نخستین اسلامی موضوعی است که چندان توجه محققان را به خود جلب نکرده است. نگارنده با توجه به نقشی که بازشناسی این راهبردها در تبیین عملکرد نظامی حکومتهای این دوره ایفا میکند، راهبردهای جنگی سامانیان و صفاریان و همچنین تاثیر این راهبردها در پیروزی هر یک از طرفین جنگ را پرسشی شایستهی بررسی یافت. رویارویی نظامی سامانیان و صفاریان در برههای حساس از تاریخ میانهی ایران دیگر عاملی است که مطالعهی موردی این دو حکومت را در این مقاله توجیه میکند. از شواهد موجود چنین بر میآید که استفاده از راهبردهای تبلیغاتی، روانی و نظامی بر پایة تاکتیکهای عملیاتی به طور هم زمان مهمترین استراتژی طراحی شده از سوی سامانیان و صفاریان بود که تاثیر بسزایی در کسب پیروزی داشت. استراتژیهایی که دلالت بر نبوغ و خلاقیتی دارد که امرای این دو حکومت در مقابله با دشمنان و تلاش برای حفظ و توسعه قلمرو به کار بستند.
Analyzing the military strategies of Iranian governments in the early Islamic centuries is a topic that has not much received researchers' attention. Due to the role played by the recognition of these strategies in explaining the military function of the governments of this era، the Samanids and the Saffarids' war strategies as well as the impact of these strategies on the victory of each side of the war، were found questions worthy of investigation. The military confrontation between the Samanids and the Saffarids in the sensitive medieval period of Iran is another factor explaining the necessity of a case study of these two governments، carried out in this paper. Evidence suggests that the use of propaganda، psychological and military strategies based on operational tactics were simultaneously the most important strategy developed by the Samanids and the Saffarids، which had a significant impact on their victory. Strategies that imply the ingenuity and creativity of the emirs of these two dynasties in confronting their enemies and trying to maintain and expand their realm.
خلاصه ماشینی:
در حال حاضر استراتژی مفهومی است که با تعابیر جدیدی تعریف شده ، اما چنانچه ملاحظه میشود در گذشته کاربرد نظامی آن بسیار مورد توجه بوده و به عنوان طرح و برنامه برای پیروزی در جنگ ها مورد استفاده قرار گرفته است و هیچ گاه در طول تاریخ ، جنگی را بدون برنامه پیدا نخواهیم کرد.
بنا به گفتۀ منابع ، توانایی نیروهای هر دو سپاه در جا به جایی از سویی به سوی دیگر و نیز تغییر مسیرهای متفاوت باعث شده بود که این جنگ چندین ماه به طول انجامد (خواندمیر، ١٣٦٢: ٣٦٥/٢، ٣٦٦)؛ اما نداشتن استراتژی و راهبردی خاص و وجود نقطه ضعف های مختلف در سپاه سامانی سبب شد که این نبرد به شکست آن ها منجر شود.
شایان ذکر است با اتکا بر گزارشات منابع میتوان گفت هر دو فرمانده به ساز و برگ سپاه خود اهمیت بسیاری داده ، اما بنظر میرسد اسماعیل در این زمینه موفق تر عمل کرده و با دست و دلبازی و بخشندگی بسیار توانسته قلوب سپاهیان و فرماندهشان را جلب نماید (نرشخی، ١٣٦٣: ١٢٢- ١٢٧)، اما گزارشاتی از مصادره اموال از سوی عمرو در منابع به دست آمده است : «عمرو بن اللیث اندر کار حشم و لشکر سخت کوشا بود، و هر سه ماه ایشان را صله فرمودی و بغایت هوشیار بود.
استراتژی جنگ غیرمستقیم از طریق تاکتیک های روانی و تبلیغاتی علیه دشمن در تضعیف روحیه سپاهیان دشمن و تقویت روحیه نیروهای خودی اثر بخش بوده است ؛ که هرگاه به کار بسته شده توانسته نیروی بازوان مردان جنگی و شمشیرها را تحت تأثیر خود قرار دهد؛ از جمله میتوان به برنامه هایی همچون استفاده از مشروعیت دینی و سیاسی و یا استفاده از محبوبیت در میان مردم و یا قساوت و دنیا دوستی دشمن اشاره کرد.