چکیده:
ارمنستان با تفسیر آزادانه از حق تعیین سرنوشت ملتها ولایت خودمختار ارمنینشین قرهباغ در جمهوری آذربایجان را به تصرف خود درآورده است. بهرغم تلاشهای صورت گرفته از سوی کشورها و نهادهای گوناگون هنوز طرفین بر سر این مساله به توافق نرسیدهاند. از اینرو، پرسش این است که ارمنستان با تفسیر آزادانه از حق تعیین سرنوشت ملتها چگونه میتواند تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان را خدشه دار سازد؟ در پاسخ این مدعا مطرح میشود که بهعلت اهمیت پذیرش اصل تمامیت ارضی در حقوق بینالملل هرگونه اقدامی علیه آن مشروعیت ندارد. بنابراین مقالهی حاضر با رویکرد حقوقی به این مساله سیاسی ـ تاریخی تلاش دارد به بررسی حق تعیین سرنوشت ملتها و اصل تمامیت ارضی کشورها پرداخته و به این نتیجه رهنمون شده که به استناد پذیرش حاکمیت اصل تمامیت ارضی کشورها بر حق تعیین سرنوشت ملتها در حقوق بینالملل، هرگونه اقدامی علیه این اصل مشروعیت نداشته و ارامنهی ساکن قرهباغ صرفا میتوانند از مقررات حقوق بینالملل برخوردار باشند.
Armenia has captured a part of Azerbaijan's territory on the basis of its free interpretation of the right of nations to self-determination. Despite numerous efforts by various states and institutions، the two sides have not reached an agreement over this issue. Nevertheless، the question that arises is that is Armenia with a free interpretation of self-determination rightful to blemish on the territorial integrity of Azerbaijan? In response to this claim، it is argued that because of the importance of the territorial integrity principle in international law any violation of this law is illegitimate. Thus، the present article، taking a legal approach to this political and historical issue، studied nations' self-determination right and territorial integrity principle، and concluded that according to nations' principle of territorial integrity and the right to self-determination under international law، any action against this principle is illegitimate and Armenians living in Karabakh can only enjoy the provisions of international law.
خلاصه ماشینی:
Dashnak قره باغ و علل شکل گیری آن به حدود حق تعیین سرنوشت ملت ها پرداخته شده ، سپس اسناد بین المللی و نگرش سازمان ها و قدرت های بزرگ دربـاره ی مناقـشه ی قـره بـاغ و عملکرد ارمنستان مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت نتیجه بررسی ارائه میگردد.
البته پذیرش این موضوع نیز ابهاماتی را به دنبال داشت ، اینکه منظور از مردم چیست ، آیا گروههای اقلیت نیز که یک گروه جمعیتی هـستند کـه بر مبنای محورهای همچون زبان و مذهب و یا تـاریخ و فرهنـگ مـشترک خـود را بـه عنوان یک عنصر جمعیتی شناسایی کرده اند، میتوانند به حق تعیـین سرنوشـت اسـتناد نمایند یا خیر؟ و در صورتی که امکان استفاده آنها از ایـن حـق وجـود دارد بـرای چـه مقاصدی میتوانند به حق یاد شده استناد نمایند؟ همچنین اگر اقلیتها امکـان توسـل بـه حق تعیین سرنوشت را ندارند، چگونه میتوانند از این حق بهره مند گردند؟ در دوران پس از جنگ سرد این موضوع مشخص گردیده که حق تعیین سرنوشـت متعلق به تمام مردم یک سرزمین بوده و گروههای مذهبی، قومی یا ملـی در درون یـک کشور نمیتوانند به تنهایی از این حق استفاده نمایند.
(هرتزیگ ، ١٣٧٥: ٢٠٤ـ٢٠٣) نتیجه با توجه به اینکه پس از جنگ جهانی دوم ، حقوق بشر و ممنوعیت تجاوز و توسـل بـه زور با محوریت صلح و امنیت بین المللی صراحتا در ماده ١ منشور ملل متحد به عنـوان مهم ترین اهداف سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شدند، بنابراین تجاوز ارمنـستان به قلمرو آذربایجان و اقدام به نقض های جدی و مکرر قواعـد و مقـررات بـین المللـی ، عکس العمل جدی جامعه بین المللی را به دنبال داشته است .