خلاصه ماشینی:
"مرحوم مقبلی کریم بک را احضار کرد و با متانت و در عین حال صلابت به وی اخطار کرد که اگر بار دیگر دست روی زن و مادرزن بلند کند یک ماه زندانی خواهد شد.
پس با ادای احترام نظامی عرض کرد:«اطاعت میشه» هفتهای از این ماجرا نگذشته بود که باز هنگام سوار شدن افسران به اتوبوس کذائی سرو کلهء مادر و دختر پیدا شد.
مرحوم مقبلی هاجوواج ماند که مگر این مادر و دختر دیوانه شدهاند.
باز همون کتک سابق که یه عمر بهش عادت کردیم» مرحوم مقبلی و همگی ما،در عین این که دلمان برای آن مادر و دختر کباب شده بود از خنده نیز بیتاب شده بودیم خلاصه که پیرهزن به قول عوام«تو دهن گرمی داشت و خوش مینالید!» مرحوم مقبلی به افسر کشیک دستور داد که کریم بک را افسار کنند و پای آخور ببندند و تمام شب را به آن حال در طویله سر کند تا فردا حسابش را برسد.."