چکیده:
مفسّران قرآن کریم، فراخور اندیشه و سواد علمی خود به تفسیرآیات پرداختهاند. پیشفرضهایی که هر مفسر برمیگزیند، با دیگری متفاوت است.گرایش عرفانی در تفسیر قرآن به اقسامی چون اشاری، باطنی و انفسی تقسیم میشود. تفسیر انفسی که نمونه اعلای تفسیر عرفانی است از طریق تفکّر در آیات و سعی در عمومی ساختن فهم آن میکوشد تا با تطبیق آیات قرآن بر انسان به غایت مطلوب خویش که تعالی روح بشر و به فعلیّت رساندن قوای کمالی او و رسیدن به وحدت وجود است؛ برسد. این نوشتار با روش توصیفیتحلیلی به بررسی مبانی مشترک و اختصاصی تفسیر انفسی پرداخته است. تاویلگرایی، دروننگری به آیات، بیان تمثیلی، مبانی مشترک تفسیر عرفانی و تفسیر انفسی بهشمار میرود و مهمترین مبانی اختصاصی تفسیر انفسی، فهمپذیری بطون آیات از طریق برهان و تدبّر، وحدت شخصی وجود وهمتایی میان قرآن و انسان کامل است.
خلاصه ماشینی:
تأویل گرایی، درون نگری به آیات ، بیان تمثیلی، مبانی مشترک تفسیر عرفانی و تفسیر انفسی به شمار میرود و مهم ترین مبانی اختصاصی تفسیر انفسی، فهم پذیری بطون آیات از طریق برهان و تدّبر، وحدت شخصی وجود وهمتایی میان قرآن و انسان کامل است .
این شیوة تفسیری که حد اعلای تفسیر عرفانی است (کرگگور، ١٣٧٤: ٧١؛ صمدی آملی، ١٣٨٩: ٢٨؛ استیس ، ١٣٦١: ٤٠ و ٥٥)، اصطلاحی نوظهور است که در آثار مفسّران انفسی آیات الهی دیده میشود؛ اما در هیچ آثاری تعریف دقیقی از این شیوة تفسیری به دست نیامده است و ازآنجاییکه تفسیر انفسی، تفاوت های اساسی با برخی از روش های تفسیر عرفانی دارد، این پرسش در ذهن ایجاد میشود که ماهّیت تفسیر انفسی قرآن کریم چیست ؟ چه مبانی و پیش فرض هایی دارد؟ مهم ترین مبنای آن کدام است ؟ چه تفاوت مبنایی با دیگر روش های تفسیر عرفانی دارد؟ پس شناخت مبانی و پیش فرض های آن جهت ارائۀ تعریف دقیق ، لازم و ضروری به نظر میرسد.
ابن عربی که صاحب تفسیر انفسی است (حسن زاده آملی، ١٣٨٧ الف : ٤٢٠ و ٥١٠)، هر آیه از کتاب منزل را دارای دو وجه وجودی مییابد: یک وجه ، وجود باطنی آن است که اهل حق آن را داراست و آیینۀ جام جهان بین اوست و وجه دیگر همان کلمات و جملات و آیات است که در خارج از جان های اهل حق وجود دارد (ابن عربی، بیتا: ج ١: ٢٧٩؛ نیز ج ٢: ٣٠٤).