چکیده:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل جامعه شناختی عوامل اجتماعی موثر بر مدرک گرایی در جامعه ی
دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات شهر تهران است. بدین منظور تعداد ٤٠٠ نفر از دانشجویان این
دانشگاه به شیوه ی تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه ی محقق ساختهی پژوهش که از تلفیق واکاوی شده ی مفاهیم نظری بولز، گینتز و دیدگاه نئومارکسیستی کالینز در زمینه ی مدرک گرایی با نظریات مربوط به سبک زندگی (بوردیو، زیمل، وبر، وبلن و چنی) به دست آمده بود پاسخ دادند. تحلیل
داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS آزمون T تک گروهی و آزمون کولموگروف- اسمیرنوف فرضیات
ده گانهی تحقیق حاضر را تایید کرد و رتبه بندی عوامل با استفاده از آزمون فریدمن، نشان دهنده ی آن بود
که مهمترین عوامل اجتماعی موثر بر مدرک گرایی به ترتیب قوانین استخدامی کشور، نظام آموزشی،
تمایل به کسب منزلت و سرمایه اجتماعی، یافتن هویت متمایز، فشارهای محیطی، رسانه های جمعی، چشم و همچشمی و مدگرایی، تظاهر و خودنمایی، جذابیت های محیطی می باشند. این نتایج ضرورت تغییرات زیرساختی قوانین و ساختار آموزشی به منظور گسترش تخصص گرایی و شایسته سالاری و کاهش مدرک گرایی در کشور را متذکر می شوند.
خلاصه ماشینی:
تحليل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS، آزمون T تک گروهي و آزمون کولموگروف - اسميرنوف فرضيات ده گانه ي تحقيق حاضر را تأييد کرد و رتبه بندي عوامل با استفاده از آزمون فريدمن ، نشان دهنده ي آن بود که مهم ترين عوامل اجتماعي موثر بر مدرک گرايي به ترتيب قوانين استخدامي کشور، نظام آموزشي، تمايل به کسب منزلت و سرمايه اجتماعي، يافتن هويت متمايز، فشارهاي محيطي، رسانه هاي جمعي، چشم و هم چشمي و مدگرايي، تظاهر و خودنمايي، جذابيت هاي محيطي ميباشند.
واژه هاي کليدي: عوامل اجتماعي، مدرک گرايي، دانشجويان ٢ / فصلنامه تحقيقات جديد در علوم انساني، دوره جديد، شماره پانزدهم ، بهار ١٣٩٨ * * * * * مقدمه رشد و توسعه ي جوامع و ورود به عصر تکنولوژي و ارتباطات ، ساز و کارهاي قبلي کار و اشتغال را تا حد زيادي دستخوش تغيير کرده است و براساس نيمرخ دگرگوني ها،١ چرخش هاي زيادي در شرايط سنتي کار اتفاق افتاده است (فتاحي، ١٣٨٣؛ قاسم زاده ، ١٣٧٨) به گونه اي که امروزه تخصص گرايي به عنوان جايگزين جدي شيوه هاي عاميانه ي انجام امور مطرح است .
باتوجه به اينکه شاخص هاي ٦ گانه ي ذکر شده ، در تحقيقات داخلي متعدد مورد بررسي و تأييد قرار گرفته اند (ميرفردي، ١٣٩٤؛ رضوي و همکاران ، ١٣٩٦؛ اکرامي، ١٣٨٢؛ قربانعلي زاده و نجار نهاوندي، ١٣٩٣؛ اجتهادي، ١٣٧٧)، مي توان گفت ، مدرک گرايي در جامعه ي ايران بر اساس "چارچوب نظري توزيعي " قابل بررسي و تبيين است و ديدگاه مبتني بر شرطي سازي بولز و گين تيس ، ديدگاه استادان دانشگاه ماکس انگلستان و ديدگاه نئومارکسيستي کالينز اساس نظري تحقيق حاضر را شکل خواهند داد.