چکیده:
ماهیت جهان ممکنات بر ارتباط استوار است و به لحاظ وجود ارتباط است که رابطه علت و معلولی به منصه ظهور میرسد.
ارتباط شامل ارتباط انسانی، ارتباط انسان با محیط، انسانها، اشیاء، فضا و ... میشود. به دلیل گستردگی زیرمجموعههای
مبحث ارتباط انسان با محیط، این نوشتار به روش تاریخی به بررسی یکی از این زیرمجموعهها با عنوان روابط اجتماعی و
محیط خواهد پرداخت و به دنبال این نکته است که با وجود این رابطه در تمامی زمانها، تا چه اندازه صاحبنظران این
رشته از گذشته تا دوران ظهور پستمدرنیته به این مفهوم توجه داشتهاند و نوع نگاه آنها چه بوده است. این نوشتار در
طول فرایند تکامل توجه به این مفهوم، از توجه خاص به تودههای مردم و طراحی برای آنان، به در نظر گرفته مفهوم
رابطه اجتماعی حاکم بر مردم در طراحی شهر رسیده که در نهایت نوع تکامل یافته تر آن، به توجه به این مفهوم در
خاطرات جمعی شهروندان، تصویر ذهنی آنها از شهر، فاصله اجتماعی مردم، ساختار شهر و ... میرسد.
خلاصه ماشینی:
به دليل گستردگي زيرمجموعه هاي مبحث ارتباط انسان با محيط ، اين نوشتار به روش تاريخي به بررسي يکي از اين زيرمجموعه ها با عنوان روابط اجتماعي و محيط خواهد پرداخت و به دنبال اين نکته است که با وجود اين رابطه در تمامي زمان ها، تا چه اندازه صاحب نظران اين رشته از گذشته تا دوران ظهور پست مدرنيته به اين مفهوم توجه داشته اند و نوع نگاه آن ها چه بوده است .
راينهارد باومايستر، هميشه بر جنبه هاي اجتماعي شهرسازي تکيه مي کرد و حتي شهرسازي را وظيفه اي اجتماعي مي پنداشت (همان ؛ ١٣٥) و منظور او از جنبه هاي اجتماعي شهرسازي، بيشتر معطوف به توجه به ساختار اجتماعي در مناطق شهري و ميزان جمعيت شهر ها و ارتباط آن با نيروي جاذبه صنعت و تجارت (٨ :١٨٧٦ ,Baumeister) بوده و هنوز اين جنبه هاي اجتماعي در حد تعامل و ارتباطات اجتماعي ميان ساکنان مطرح نيست و طبقات اجتماعي و توجه به آن ها در پهنه بندي يک منطقه شهري (برگرفته از پاکزاد؛١٣٨٦: ١٢٢) مورد نظر وي است .
در نتيجه وي در جايگاه معمار کوشيد تا از دستاوردهاي فني نوين براي بهبود شرايط زيست انسان ها استفاده نمايد (همان ؛ ٣٨٠) و در نتيجه عامل اجتماعي موثر در طراحي شهر را، در حد نيازهاي فيزيولوزيک انسان مي ديد و عوامل جامعه شناسي مانند روابط اجتماعي در طرح هاي او جايگاهي نداشت و تنها در پهنه بندي شهر، در پهنه واحد تفريحي از روابط اجتماعي سخن به ميان آورده است که طراحي کالبد را موثر در برقراري اين روابط مي داند(لوکوربوزيه ، ٥٥: ١٣٥٤).