چکیده:
در سالیان اخیر، یکی از انواع تعاملات شاخه های مختلف علوم انسانی با یکدیگر، مطالعات میان رشته ای مرتبط با اسطوره است که گفتمان های مختلفی را در دانش های متعددی همانند تاریخ، اسطوره شناسی، هنر، ادبیات، زبان شناسی و غیره ایجاد کرده است. اندیشمندان و محققان هر یک از این علوم، توانسته اند همگام با این گفتمان ها، نظریه ها، روش ها و حتی تعاریف تازه ای از اسطوره و راهبردهای نوینی برای مطالعه آن ارائه کنند. شناخت تمایزات این علوم مختلف و آشنایی با صاحب نظران هر یک و اندیشه های ایشان، نقش بسیار موثری در توسعه مطالعات قرآنی داشته و راهبردهای نوینی را برای پژوهشگران حوزه دین در این زمینه فراهم ساخته است.
در این راستا، پژوهش حاضر بر آن است که بدون هیچ گونه پیش داوری یا تحمیل باوری، انواع مطالعات میان رشته ای ممکن میان اسطوره (به معنای عام آن) و قرآن کریم را به بحث بگذارد و از آنجا انواع تعاملات ممکن میان این دو حوزه را از دریچه علوم مرتبط بررسی نماید. مطابق یافته های این تحقیق، دست کم چهار شاخه اصلی تاریخ، زبان شناسی، ادبیات و علم کلام را می توان به عنوان رایج ترین گفتمان ها در این زمینه که در دوران معاصر رشد یافته و شکل گرفته اند نام برد. البته هر یک از این شاخه ها، خود زیربخش هایی نیز دارند که در نهایت، تعاملی ترارشته ای را در این حوزه رقم می زنند.
خلاصه ماشینی:
اما دانش معناشناسی، بهعنوان دانشی که به پیدایش معنا و سیر پیشرفت و تحولات آن میپردازد و روابط معنایی میان مفاهیم مختلف را شناسایی و شبکهای از معانی مرتبط را استخراج میکند، نقش بسزایی بهویژه در حوزة مطالعات قرآنی و تفسیری دارد (نکونام، 1390، ص18-19) و شامل شناخت معنای مفردات و ترکیبات قرآن کریم، اعم از معنای تاریخی و توصیفی آن است.
البته ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که کاربست این رویکرد در فهم قرآن کریم، اولا به معنای انتقاد از قرآن نیست؛ زیرا نقد در مطالعات ادبی معاصر، نه به معنای عیبجویی یا جداکردن سره از ناسره، بلکه به معنای تجزیه و تحلیل متن است؛ از دیگر سو، بهرغم آنکه در این روش نقد، از تجزیه و تحلیل متن از دیدگاه اساطیر و اسطورهها سخن میرود، اما طرفداران این روش نقد معتقدند که در این رویکرد، بحث واقعگرایی گزارههای قرآنی و معرفتبخشی آنها، در آن مطرح نیست؛ چراکه نقد اسطورهگرا، گاهی فقط یک دید و نوعی تأویل است و اساسا بحث انطباق با واقعیت، مخصوصا در معنای متعارفش در آن مطرح نیست (شمیسا، 1380، ص248).
رویکرد کلامی در مطالعات اسطورهای قرآن کریم علاوه بر سه دستة قبل ـ که فارغ از پیشفرضهای کلامی بوده وعمدتا نیز توسط عالمان و اندیشمندان غیردینی پیگیری شدهاند ـ دستة دیگری از مطالعات اسطورهای انجامگرفته پیرامون قرآن کریم، پژوهشهایی است که با پیشفرضهای کلامی همراه بوده و عمدتا نیز توسط اندیشمندان درونرشتهای، یعنی پژوهشگران دینی و محققان علوم اسلامی، آن هم به دلایلی همانند متأثر بودن صاحبان این قبیل آرا از افکار غربی، عدم تأثیرگذاری داستانهای قرآن بر اساس تفسیرهای رمزی و تمثیلی، بیم از تعمیم چنین تفاسیری به سایر معارف قرآن و...