چکیده:
اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب از موضوعات جذاب و مناقشهبرانگیزی است که نظر اندیشمندان جهان اسلام را به خود جلب کرده است. نگاه متفاوتی که در جریان عقلگرای اسلامی در جهان عرب نسبت به مسائل جامعه اسلامی و میراث و ارتباط آنها با یکدیگر وجود دارد، نمایانگر نوعی تجدیدنظرطلبی در انگارهها و نگرشهای سنتی است. مصر بهعنوان یکی از کانونهای مهم و تاثیرگذار در اندیشهورزی اسلامی همواره مورد توجه بوده است. این کانون بستری برای ظهور اندیشمندان نواندیش و نوگرا ـ چه با رویکردهای سکولار و چه با رویکردهای دینی ـ بوده است. حسن حنفی از جمله اندیشمندان اثرگذار مصری است که با تفکر فلسفی به مسائل و دشواریهای جامعه معاصر خود پرداخته است و در تلاش است تا میان مسائل مبتلابه جامعه مصر و میراث فرهنگی، بهویژه دین اسلام پیوند برقرار کزده و برای حل مسائل به گستره متراکم میراث رجوع کند تا هم با ارجاع و هم با تجدید نظر در میراث، اکنون جامعه مصر را به گذشته و تاریخ مصر مرتبط سازد. رویکرد نومعتزلی و عقلانی وی و نیز استفاده از معرفتشناسی و روششناسیهای نوین غربی سرمشقی برای اندیشمندان بعدی شد تا آنها بتوانند مسیر وی را ادامه دهند. در این پژوهش سعی شده است تا با نگاهی اجمالی ابتدا به خاستگاههای اندیشهای وی اشاره و بعد با توجه به پروژه فکری و برخی مفاهیم کلیدی مد نظر او، تاملاتی در اندیشه وی انجام شود. همچنین وی در مواجهه با چالش مدرنیته پاسخهایی ارائه میکند و به آسیبشناسی استعمار و غربگرایی در جامعه خویش می پردازد و مفاهیمی همچون «علم الاستغراب» و «اسلام مستنیر» را نیز مطرح میسازد.
خلاصه ماشینی:
حسن حنفی از جمله اندیشمندان اثرگذار مصری است که با تفکر فلسفی به مسائل و دشواریهای جامعه معاصر خود پرداخته است و در تلاش است تا میان مسائل مبتلابه جامعه مصر و میراث فرهنگی، بهویژه دین اسلام پیوند برقرار کزده و برای حل مسائل به گستره متراکم میراث رجوع کند تا هم با ارجاع و هم با تجدید نظر در میراث، اکنون جامعه مصر را به گذشته و تاریخ مصر مرتبط سازد.
ابعاد عمده پروژه فکری حسن حنفی را میتوان اینگونه برشمرد: 1- بازسازی علوم اسلامی و نقد میراث در پرتو مقتضیات عصر جدید که در این رویکرد به شدت اشعریگری و آثار فکری و سیاسی با این صبغه را به نقد میکشد؛ 2- غربشناسی (علم الاستغراب) که در واقع طرح تمدنی اوست و در آن همان نسبت موجود میان سوژه و ابژه در شرقشناسی وجود دارد و فقط جای ابژه و سوژه تغییر پیدا کرده است؛ 3- شناخت واقعیت یا نظریه تفسیر که در آن حنفی به دنبال ارائه نظری محکم درباره واقعیت است؛ بی آنکه بر متن تکیه داشته باشد.
حسن حنفی قائل به این است که باید احادیث را در بافت شکلگیری و ایراد آنها دید و مقتضیات موجود در بستر را در نظر آورد و نیز در معنای احادیث لزوما نباید معنای لفظ به لفظ را در نظر گرفت؛ بلکه در بسیاری از موارد بسته به شرایط ایراد سخن و برای رسیدن به معنای اصیل یک کلام باید به تأویل تمسک جست و همواره ظاهر حدیث مناط عمل نیست؛ به این ترتیب میتوان میان کاربرد احادیث در گذشته و اکنون تفاوت گذارد؛ زیرا لزوما نباید حدیثی را که در موردی خاص روایت شده است، به امروز تعمیم داد.