چکیده:
فردینان دوسوسور (1857-1913)، زبان شناس سوئیسی یکی از مهم ترین شخصیت های مکتب زبان شناسی ساختگرایی است که علاوه بر تعریف دال و مدلول، نظام زبان و گفتار، درزمانی و هم زمانی و محورهای هم نشینی و جانشینی را مطرح کرد. واژانه نیز ژانریست که آرش آذرپیک با فراروی و توجه به زبان شناسی ساخت گرا و تعاریف سوسور ارائه کرده است که از تعریف دال و مدلول و محورهای هم نشینی _ جانشینی و قواعد دستور زبان فراروی می کند. این مقاله به بررسی و تحلیل ژانر واژانه و تعاریف زبان شناسی سوسور و چگونگی فراروی این ژانر از ساختار دستور زبان (زبان شناسی ساخت گرا) از نگاه مکتب ادبی_ فلسفی اصالت کلمه می پردازد. در این راستا چندین مثال انتخاب شده که قابل تعمیم به واژانه های دیگر بوده و در آنها از ساختار دستور زبان و محور همنشینی _جانشینی فراروی شده است. هدف این مقاله، تحلیل فراروی یک نوع نوشتار (واژانه) از قواعد دستور زبان ساختگرا است.
خلاصه ماشینی:
واژانه نیز ژانریست که آرش آذرپیک با فراروی و توجه به زبانشناسی ساختگرا و تعاریف سوسور ارائه کرده است که از تعریف دال و مدلول و محورهای همنشینی _ جانشینی و قواعد دستور زبان فراروی میکند.
این مقاله به بررسی و تحلیل ژانر واژانه و تعاریف زبانشناسی سوسور و چگونگی فراروی این ژانر از ساختار دستور زبان (زبانشناسی ساختگرا) از نگاه مکتب ادبی_ فلسفی اصالت کلمه میپردازد.
این در حالیست که کلمات در ژانر واژانه با فراروی از زنجیرهی گفتار یا همان محور همنشینی، عملا از ویژگی خطی و یکبعدی زبان نیز فراتر رفتهاند و یک واژه با سایر واژهها، هم در ارتباط خطی و افقی است و هم عمودی و هم این که یک ارتباط هندسی با سایر واژهها برقرار میکند و این ارتباطها (افقی یا زنجیری، عمودی و هندسی) هر یک ایجاد معنای ثانویه میکنند و تابع امتداد زمانی نمیباشند یعنی به علت خصلت دیداری_ نوشتاری بودن متن واژانه، ما برای درک معنی باید به صورت همزمان به هندسه و چینش خاص آن واژگان توجه داشته باشیم.
و در کل زبان را یک نظام ساختارمند در نظر میگیرد و ساختارهایی را هم تعریف میکند؛ و این ساختار از نگاه او و سایر زبانشناسان ساختگرا مؤلفههای غیرقابلتغییری برای برقراری ارتباط محسوب میشوند که به گفتهی یاکوبسن تاروپود زبان است؛ اما ژانر واژانه با اصالت دادن به وجود کلمات در متن و فراروی از ساختار دستور زبان که پیشاپیش کلمات را در تعاریف دستوری محدود و محصور کرده و فراروی از محور همنشینی و جانشینی عملا از ساختارهای مورد نظر دوسوسور فراروی میکند.