خلاصه ماشینی:
"البته از سخن غزالی چنین بر نمیآید که او پیش از آنکه در بغداد به مطالعهء فلسفه پردازد با آن بیگانه بوده و در این فن استادی ندیده باشد؛ازین رو میتوان گفتار وی را-با توجه به قول زبیدی-این چنین توجیه کرد که او آنگاه که در نظامیه کتب حکمت را خواندن گرفته بودن استاد بوده ولی پیش از آن،در آغاز جوانی نیز چندی به نیشابور،دست اندرکار فلسفه داشته و به حلقه درس دانایان حکمت حاضر میآمد است؛چه«...
آنکس که همی لاف انا الحق میزد آن بس که بر این رسن معلق میزد»4 *** باری،ازین پیش آنچه از مناسبات غزالی و خیام نقل میکردند،مباحثهای بود که میان آن دو در باب«نقطهء قطب»رفته بود5و پس ازین میتوان اینروایت شمس را نیز در روابط آن دو بزرگ،همراه آن داستان،حکایت کرد."