خلاصه ماشینی:
در تاریخ فلسفه، کمتر فیلسوفی را میتوان سراغ گرفت که به زبان و نسبت آن با هستی التفات نکرده باشد و این معنا تقریبا در میان تمامی مکاتب و طوایف فلسفه مشترک است که نحوة یافت و دریافت آدمی در زبان او جلوهگر میشود.
اهمیت موضوع از آنجا ناشی میشود که زبان عصر حاضر ـکه از رسانه و تبلیغات نیز بسیار مدد میگیردـ برغم آنکه از عقل و عقلانیت و لیبرالیسم و ارزشهای انسانی بسیار یاد میکند، اما درنتیجة بسط و غلبه نگاه خودبنیاد، نیستانگار و قدرتمحور در دوره مدرن و ظهور انسان بریده از ماوراء و الوهیت و در واقع از هستی و خرد ناب، عمل و زبان او نیز دگرگون شده و برهان و عقلانیت جای خود را به جدل و سفسطه سپرده است.
آنگاه که بشر بجای تسلیم در برابر حق و حقیقت و بندگی خداوند متعال، در سودایخدا بودن و خدایی کردن و فرعونیت بر روی زمین است، زبان او نیز با مقاصد وی همسو و هماهنگ است و هر چیزی را برای ایصال به مقاصد خود توجیه می کند.