چکیده:
این مقاله با مفروض گرفتن و استخراج عناصر اساسی توسعه لیبرالی بهمثابه یک الگوواره (پارادایم) درصدد سنجش میزان اشتراک و یا افتراق اندیشه آمارتیا سن با جریان اصلی توسعه سیاسی لیبرالی بهمثابه پارادایم غالب میباشد. وجود تمایز وی بر ابعاد ارزش شناختی و زیباییشناختی با اندیشههای جریان اصلی توسعه لیبرال و تاکید بر سوژه و توانمندسازی فردی بهجای تاکید بر ساخت این پرسش را بهپیش میکشد که آیا اندیشه آمارتیا سن را میتوان تحولی پارادایمی در نظر گرفت و یا تحولی است در درون پارادایم موجود توسعه لیبرال؟ همچنین آیا میتوان شباهتهای پارادایمی بین اندیشه آمارتیاسن با نظریه صلح کل عرفانی یافت به گونهای که به منزلة بدیل و یا مکمل نظریة توسعه او به عنوان الگویی باشد که فراهم کننده زمینه توانمندسازی سوژه انسانی با برقراری عدالت هویتی در جوامعی تحت توتالیتاریسم هویتی تمرکز گرا است؟ نوشتار کنونی با استفاده از مقالات و کتابهای آمارتیا سن و با روش گردآوری دادههای کتابخانهای و روش تحلیل محتوا/ پارادایم ابتدا به توصیف و استخراج عناصر توسعهای اندیشه سن و امهات کلان نظریه صلح کل عرفانی پرداخته و با عطف تمرکز اصلی بر اندیشه سن بر آن است تا تا تحول پارادایمی/درون پارادایمی را با جریان اصلی توسعه از یک سو به مثابه صورت نوعی توسعه لیبرالی و نظریه صلح کل عرفانی از سوی دیگر با رویکردی پارادایمی/مقایسهای دریابد.
خلاصه ماشینی:
وجود تمایز وی بر ابعاد ارزش شناختی و زیباییشناختی با اندیشههای جریان اصلی توسعه لیبرال و تأکید بر سوژه و توانمندسازی فردی بهجای تأکید بر ساخت این پرسش را بهپیش میکشد که آیا اندیشه آمارتیا سن را میتوان تحولی پارادایمی در نظر گرفت و یا تحولی است در درون پارادایم موجود توسعه لیبرال؟ همچنین آیا میتوان شباهتهای پارادایمی بین اندیشه آمارتیاسن با نظریه صلح کل عرفانی یافت به گونهای که به منزلة بدیل و یا مکمل نظریة توسعه او به عنوان الگویی باشد که فراهم کننده زمینه توانمندسازی سوژه انسانی با برقراری عدالت هویتی در جوامعی تحت توتالیتاریسم هویتی تمرکز گرا است؟ نوشتار کنونی با استفاده از مقالات و کتابهای آمارتیا سن و با روش گردآوری دادههای کتابخانهای و روش تحلیل محتوا/ پارادایم ابتدا به توصیف و استخراج عناصر توسعهای اندیشه سن و امهات کلان نظریه صلح کل عرفانی پرداخته و با عطف تمرکز اصلی بر اندیشه سن بر آن است تا تا تحول پارادایمی/درون پارادایمی را با جریان اصلی توسعه از یک سو به مثابه صورت نوعی توسعه لیبرالی و نظریه صلح کل عرفانی از سوی دیگر با رویکردی پارادایمی/مقایسهای دریابد.
درآمدهای بالاتر، البته این تواناییها را بهنوبه خود و از طرق مهم افزایش میدهد، بنابراین یکی از بخشهای بسیار قابلتوجه و بااهمیت توسعه است لکن این تنها بخش نیست، درآمد بالا تضمینکننده بهداشت مناسب، آموزش کافی، افزایش امید به زندگی، توانایی تأثیر گزاری بر تصمیمات سیاسی که بر زندگی شخص تأثیر مستقیم و یا غیرمستقیم میگذارد و یا آزادی بهمنظور انتخاب شیوههای زیست متفاوت دیگر- و یا حتی تضمینکننده کالاها و یا خدماتی فراتر ازآنچه در دسترس است، نیست.