چکیده:
یکی از اصلیترین مباحث فلسفۀ دین بدون کمترین تردید، بحث اثباتپذیری گزارههای دینی است. در این بحث به امکانسنجی اثبات گزارههای دینی بر اساس بنیانهای عقلی بهگونهای که ارضاکنندۀ حس حقیقتطلب انسان باشد، پرداخته میشود. دستهای از مخالفان عقلگرایانی هستند که بهنظر میرسد قصد دارند، بساط ایمان را به بهانه ارزش عقل جمع کنند و عدهای ایمانگرایانی که ایمان را فوق طور و مقام عقل میدانند و بخشی هم پوزیتویستهایی که معیار معناداری یک گزاره را تجربی بودن آن میدانند. در مقابل عدهای با مصلحتسنجی یا با اختیار مبناگرایی سنتی یا معرفتشناسی اصلاحشده، بهعنوان مبنای معرفتشناختی خود، در تلاش برای اثبات گزارههای دینی هستند. یقین بالمعنی الاخص متاع ارزشمندی است که هر گروهی برای امکان یا عدم امکان رسیدن به آن استدلال میکند و بر این اساس مدعی اثباتپذیری یا عدم اثباتپذیری گزارههای دینی میشوند از میان روشهای مذکور، روش مبناگرایی با رویکرد کلاسیک مدعی تأمین این غایت قصوی است. در این پژوهش مدعیات هر یک از انظار مختلف و نقدهای وارد بر آن بررسی و تلاش شده است تا تحقق چنین معرفتی در حیطۀ گزارههای پیشینی دینی را نهتنها ممکن، بلکه واقع و محققشده نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
بر ايـن اسـاس تمـام سـاحات بشر بر اثر گناه نخستين (Original Sin) و هبوط (The Fall) تحت تـأثير قـرار گرفتـه و ارادة او به طور ذاتي به سمت گناه متمايل است و قواي ادراکي او نيز به همين دليل فاسد شـده انـد؛ فلـذا براي ايمان به مسيحيت راهي به جز ايمان نيست ، زيرا بر فرض وجود استدلال ، اين اسـتدلال بـه دليل فساد قواي ادراکي ما اعتباري ندارد (١٨٣ :٢٠٠٨ ,Calvin &Calvin )؛ پوزيتيويسم منطقي پوزيتيويست ها تحت تأثير حسگرايي هيوم در صـدد اثبـات قضـاياي خـارجي بـا روش علمـي بودند و تحقيق پذيري را ملاک آن قرار دادند.
نقد و بررسي همان طور که گفته شد، اين گونه از استدلال مبتني بر احتمالات و عمل گرايانـه اسـت ، پـس آنچه مقصود ما از اثبات يک گزارة ديني است را محقق نميکند، چون مـا در صـدد اثبـات صدق مفاد گزارة ديني هستيم ، در حاليکه ايـن اسـتدلال فـارق از صـدق و کـذب آن ، بـا رويکرد عمل گرايانه و مصلحت انديشانه اي در صدد اثبات ترجيح و معقول بودن اعتقـاد بـه مفاد گزاره هاي ديني است ، اين استدلال با تأکيد بر مزاياي بيپايان اعتقاد به وجـود خـدا و عواقب خطرناک عدم اين اعتقاد، فردي را که در شک به سر ميبرد، قانع ميکند که ايمان به مصلحت او خواهد بود (١٦ :٢٠٠٦ ,Jordan).