چکیده:
سعدی بزرگترین اخلاقگرای ایرانی است. او در جهان حکمت و بزرگترین
مقام معنوی را کسب کرده است. زبان فصیح و متعالی سعدی بر لبهای هر گویندة
فارسی جریان دارد. او نیز یکی از شاعران شرقی است که از دورترین ایام در میان
اروپاییان شناخته شده است. اخلاقمندی سعدی در نهایت به عشق عمیقی بدل
میشود و در کمتر شاعری از شعرای فارسی زبان» اینهمه عشق انسانی و همدردی
اجتماعیء همراه با شور و حرارت دیده میشود. نمونههای این عشق و انساندوستی
والای سعدی را در بسی از حکایات گلستان و بوستان میبینیم. در این مقاله کوشیده
شده تا ضمن بررسی زندگینامه سعدی, بدین مهم پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
مانند یک طرفدار فلسفۀ رواقیون، در تمام مسائل و فراز و نشیبهای زندگی متانت داشته باشید، پس آنگاه شادترین و خوشبختترین مردم خواهید شد؛ زیرا که نه اضطرابی دارید و نه برای به دست آوردن چیزی اصرار میورزید، همۀ این چیزها به یکدیگر وابسته است و بدین سبب نیز فلسفۀ شرق همواره «خرد و تقوا» را یکی میداند.
میل و کشش او به مسائل دنیوی از سویی و از سوی دیگر دانش و بینش عمیق او در الهیات، با یکدیگر در تناقض بود، اما به نظر نمیرسد که او اساسا در این مورد دچار مشکلی شده باشد، زیرا که سعدی شیوهای منحصر به خود داشت، به گونهای که این تناقضها را با یکدیگر آشتی میداده است.
سعدی تصویرهایی از روزگار جوانی خود در بغداد را در گلستان بدینگونه بیان کرده است: هرچند معلم وارستۀ من شمسالدین مرا به چشمپوشی از موسیقی و عشرت و روی آوردن به زندگی زاهدانه تشویق میکرد، با این حال نوبهار جوانی و شور و شوق زندگی مرا بر آن داشت تا به خلاف اندرز استادم، به عشرت پردازم.
سعدی در سال 1253 به شیراز رسید و در این دوران بود که او دو اثر جاودانی خود بوستان و گلستان را نوشت.
البته او چندین بار به مکه سفر کرد و اینبار در بازگشت از شهر تبریز میگذشت که هلاکوخان نیز در تعقیب اباقاخان بدانجا لشکر کشیده بود؛ سعدی اما در نظر داشت که دو برادر وزیر؛ علاءالدین و شمسالدین جوینی را ملاقات کند که از دوران گذشته با آنان دوستی و مراودت داشت.