چکیده:
استدلال پرسش باز نقطه عطفی در اخلاق تحلیلی معاصر است که بسیاری از دیدگاهای جدید در واکنش به این استدلال مطرح شدند. در این مقاله به نقد و بررسی استدلال پرسش باز و مفروضات معناشناختی آن پرداخته و نشان دادهایم که این استدلال کاربستی از پارادوکس تحلیل و نظریه توصیفی معنا در مورد مفاهیم اخلاقی است. بنا بر پارادوکس تحلیل، مقوّمات اشیاء در مفهوم آنها دخیل بوده و بدین جهت تعاریف حقیقی که مشتمل بر مقوّمات اشیاء هستند، اینهمانگویانه و فاقد اطلاع تازهاند. در ادامه، برای حلّ پارادوکس تحلیل راه حلّ مستفاد از دیدگاههای معناشناختی فرگه، پوزیتیوسم منطقی، سهروردی۔لاک و کریپکی۔پاتنم را مطرح کرده و نشان دادیم که هیچیک از این دیدگاهها قابل اعمال بر مفاهیم اخلاقی نبوده و نمیتوانند پاسخ رضایت بخشی در قبال استدلال پرسش باز قلمداد شوند. در نهایت، توضیح دادیم که میتوان با الهام از نظریه کریپکی۔پاتنم و با توسل به شهودات زبانی، راه حلّ دیگری برای «پارادوکس تحلیل» پیشنهاد کرد. بنا بر این راه حلّ، ارجاع اولیه واژههای اخلاقی بر مصادیق خارجی بدون وساطت مفهوم و از طریق شهودات مشترک اهل زبان انجام میپذیرد و مفهوم دقیق این واژهها بهتدریج در فرآیند تحلیل و با لحاظ شهودات اولیّه ساخته و پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
استدلال پرسش باز مور در فلسفۀ اخلاق ِ و چالش پارادوکس تحليل در آن حسين واله ׀ رضا نقوي تاريخ دريافت : ۱۳۹۷/۰۹/۰۶ | تاريخ پذيرش : ۱۳۹۷/۱۲/۲۳ چکيده استدلال پرسش باز نقطۀ عطفي در اخلاق تحليلي معاصر است که بسياري از ديدگاهاي جديد در واکنش بـه ايـن اسـتدلال ِ مطرح شدند.
فيلسوفان تحليلي همواره دلمشغول تحليل مفاهيمي از قبيل شناخت ، صدق ، ذهن ، خوب و بد بوده انـد و براي مثال ، خود مور با اين که درحوزٔە اخلاق ، تحليل فلسفي از مفهوم خـوب راـب ا اسـتدلال پرسـش بـاز ِ مورد حمله قرار داده است و در بحث از مفهوم اختيار، تلاش ميکند اين مفهـوم را مـورد تحليـل فلسـفي قرار دهد (مور، ۱۳۸۸، ص ۳۹۳۔۳۹۶).
با توجه به اين مطالب ميتوان سر إبتناي پاراوکس تحليل بر نظريۀ توصيفي را تشـخيص داد؛ زيـرا بنـا بر نظريۀ توصيفي مقومات و مؤلفه هاي سـازندٔە يـک امـر، از طريـق تعريـف در مفهـوم آن امـر إشـراب ميشوند و بدين جهت تعاريف حقيقي که مشـتمل بـر مقومـات (شـروط لازم و کـافي) موضـوع مـورد ِ تعريف اند، بدل به قضاياي تحليلي و فاقد اطلاع تازه ميشوند؛ زيرا بر اساس تعريف کانـت ، در قضـاياي تحليلي، مفهوم محمول _ هرچند به طـور مسـتتر و مجمـل _ در مفهـوم موضـوع گنجانـده شـده اسـت ّ (کانت ، ۱۳۶۲، ص ۶۵).